روایت ایرانی شماره نهم

تنیظیمات

 

فصلنامه روایت ایرانی

در تداوم اعتلای زبان و ادب فارسی

سال سوم، شماره نهم، پاییز ۱۴۰۳

صاحب امتیاز: نشر صاد

رئیس شورای سیاستگذاری: محسن مؤمنی شریف

سردبیر: میرشمس الدین فالح هاشمی

ویراستار: صائب هاشم پور

مدیرهنری و طراح گرافیک: حسین کریم زاده

سخن نخست

وَکلًّا نَقُصُّ عَلَیک مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَک وَجَاءَک فِی هَٰذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِکرَیٰ لِلْمُؤْمِنِینَ

ما از هر یک از سرگذشت‌های انبیا برای تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن قلبت را آرامش بخشیم و اراده‌ات قوّی گردد. و در این (اخبار و سرگذشت‌ها) برای تو حقّ و برای مؤمنان موعظه و تذکّر آمده است.

سوره مبارکه هود، آیه شریفه ۱۲۰

شکر ایزد بر شنود و بینش و فهم هرچند ناقص‌مان بر هر آن چه در این گنبد دوّار در دسترس‌مان قرار داده است. الحمدالله والمنّه شماره نهم فصلنامه روایت ایرانی نیز به سرانجام رسید. در این شماره چون شمارگان قبل به اهمیت روایت ایرانی و ساحت‌های ذیل این عنوان پرطمطراق پرداخته‌ایم. لیک آنچه ما را بر آن داشت تا بدان توجه و تمحض بیشتری داشته باشیم، ادبیات داستانی کودک و نوجوان است. توجه به ادبیات داستانی این رده سنی و اهمیت این گروه سنی آن قدر بود که با بزرگان ادبیات کشور بنشینیم و گفتگو کنیم درباره اهمیت سنین کودکی و نوجوانی و نقش ادبیات در پرورش و تعلیم این نفوس پرطراوت.

پر واضح است که در ده‌های اخیر، عنان ادبیات داستانی ما در این حوزه به واسطه ترجمان پرتعداد و پرشمار ادبیات غرب، کمی از دست ناشران و دست‌اندرکاران دغدغه‌مندمان خارج شده است. هجوم بی‌رویه ادبیات داستانی وارداتی و جذابیت این گونه آثار (به واسطه ذائقه‌سازی همان متولیان فرهنگ غرب)، مدتی است ادبیات داستانی ما را کم‌فروغ، کم‌تأثیر و کم‌جلوه نموده است.

در پرونده ویژه شماره نهم؛ تقریبا سراغ نویسندگان و هر آنکس که در این وادی سخنی داشت و دارد رفته‌ایم. (در حد وُسع و بسط زمان و فضای مجله). اینان که سال‌هاست دغدغه اصلی‌شان ادبیات این حوزه است و خود از نامداران این گروه هستند؛‌ دلسوزانه نکاتی را گفته اند که منعکس کرده‌ایم.

علی‌ایحال؛ اتفاقاتی که در این روزها در نشر صاد می‌افتد، برگزاری نشست‌های متعددی است با موضوعات گونه‌گون روایت ایرانی که با همکاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی پیش می‌رود. درس‌گفتارهای متنوعی که در روزهای آتی با موضوعاتی چون؛ نمایش معنا در داستان ایرانی، اسطوره در روایت‌های ایرانی، تخیل انسان ایرانی و موضوعاتی دیگر، به سمع و نظر علاقمندان روایت ایرانی ارائه می‌شوند.

شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

شب را چه گنه، قصه ما بود دراز

امید که با مساعدت عزیزان دوست و دانشمند ایران‌زمین و متولیان امور فرهنگ و زبان و ادب فارسی کشور؛ این عَلَم راست بماند.

پوشکین؛ سعدی جوان روسیه

دکتر جان‌اله کریمی مطهر؛ استاد زبان و ادبیات روس عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

پوشکین پدیدهٔ فوق‌العاده‌ای در ادبیات روسیه و حتی جهان است که در آثارش ایده‌های جهانی می‌درخشند. هیچ‌کس مانند پوشکین توانایی مبدل شدن به انسان دیگر ملل و این‌چنین موثق از زبان او حرف زدن را ندارد. این ویژگی پوشکین در توصیف فرهنگ و نابغهٔ بزرگ ایران؛ سعدی، آن‌قدر زیاد است که در سال ۱۸۲۴ میلادی و پس از چاپ منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای، با سرلوحه‌ای از سخنان سعدی، شاهزاده شالیکوف، ناشر مجلهٔ دامسکی ژورنال، به او لقب «سعدی جوان» داد؛ زیرا پوشکین برای نخستین بار در ادبیات روسیه نشان داد که چگونه باید سعدی؛ نابغهٔ ایرانی را توصیف کرد. در مقالهٔ حاضر به موضوع پوشکین و سعدی و نیز به نقش ارزشمند و کلیدی سخنان سعدی در بیان اندیشه‌های پوشکین در منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای و بعضی از آثار دیگرش می‌پردازیم. برخی از اندیشه‌های سعدی، مانند سرلوحهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای ـ که برگرفته از باب اول بوستان سعدی است ـ در بسیاری از آثار و مکاتبات پوشکین به‌وفور تکرار شده و همچون یک مَثَل در بین مردم روسیه ساری و جاری است؛ این مضامین در آثار پوشکین، یادآور یاد و خاطرهٔ دوستانِ دکابریست وی و نیز بیانگر حس دلتنگی شاعر به‌دلیل دوری و از دست دادن آن‌هاست.

علاقه به شرق و موضوعات شرقی، در همهٔ دوران زندگی الکساندر پوشکین (Aleksandr Pushkin) دیده می‌شود؛ از همان دوران کودکی، زمانی که از مادربزرگ و دایهٔ خود دربارهٔ سرگذشت تقریباً اعجاب‌انگیز پدرجد آفریقایی‌اش، ابراهیم هانیبال (Abram Ganibal) شنیده بود (بلکین، ۱۹۹۹: ۹۵).

محققان بارها به این مطلب اشاره کرده‌اند که مسافرت پوشکین به کریمه و تبعیدش در جنوب روسیه و قفقاز، تمایل او را به شرق بیشتر کرد. با مطالعهٔ منظومهٔ اسیر قفقاز پوشکین (Kavkazski plennik می‌بینیم که او به‌خوبی با جزئیات بسیاری از زندگی و فرهنگ و اعتقادات مردم مشرق‌زمین، آشناست. بعضی از پوشکین‌شناسان معتقدند که وی در منظومهٔ اسیر قفقاز فقط به موضوع شرق نزدیک شده، ولی در منظومۀفوارهٔ باغچه‌سرای (Bahchisarayski fontan) جدی‌تر به موضوع شرق روی آورده است (خواجه بایوا، ۱۹۹۹: ۶۲) و سخنان آغازین (سرلوحه) منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای را هم با برداشتی از اشعار بوستان سعدی آغاز می‌کند:

Многие, так же как и я, посещали сей фонтан;

но иных уже нет, другие странствуют далече. Сади

بسیاری چو من فواره (چشمه) را دیده‌اند، اما برخی از آنان دیگر در عالم وجود نیستند و دیگران نیز در بلاد دور سیاحت می‌کنند «سعدی» (کریمی‌مطهر، ۱۳۹۰: ۹۲ و ۱۰۸).

همان‌طور که می‌بینیم، پوشکین در پایان این عبارت، نام سعدی را به‌عنوان منبع آن آورده‌است؛ عبارت بالا برگرفته از بیت‌های ۴۷۹ و ۴۸۰ باب اول بوستان سعدی (سعدی، ۱۳۸۴: ۵۲) است:

بر این چشمه چون ما بسی دم زدند

گرفتیم عالم به مردی و زور

برفتند و چو چشم بر هم زدند

ولیکن نبردیم با خود به گور

در این مقاله سعی داریم به این پرسش، پاسخ دهیم که چرا پوشکین منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای را با سرلوحه‌ای از سعدی آغاز می‌کند؟ علت توجه بسیار زیاد او در این دوران به موضوعات شرقی، به‌ویژه به آثار سعدی، چیست؟ علت تکرار بعضی از سخنان سعدی در آثار مختلف پوشکین چیست و چه پیامدی در جامعهٔ روسیه داشته‌است؟

با بررسی زندگی پوشکین در اوایل سدهٔ نوزدهم میلادی و نیز اوضاع و محیطی که کودکی و نوجوانی پوشکین در آن سپری شد، به این نتیجه می‌رسیم که علاقه و تمایل او به موضوعات شرقی، بخش زیادی از فعالیت‌های ادبی نویسنده را تشکیل می‌دهد.

در سدهٔ نوزدهم، در روسیه آثار بسیاری دربارهٔ مشرق‌زمین وجود داشت که دانش و آگاهی او را دربارهٔ شرق افزایش دادند. خانوادهٔ پوشکین از باسوادترین خانواده‌های دوران خود بود. او از همان دوران کودکی، به خواندن داستان‌ها و قصه‌های روسی و شرقی علاقه داشت و در محیط خانواده با خواهرش آن‌ها را می‌خواند و یا از زبان دایه‌اش می‌شنید. آثار و کتاب‌هایی را که او مطالعه می‌کرد و همچنین افرادی که او با آن‌ها ارتباط داشت، علاقه‌مند به تاریخ و فرهنگ و ادبیات مشرق‌زمین بودند. این‌ها عواملی بود که موجب توجه بیشتر پوشکین به مشرق‌زمین شد؛ در بیشتر آثار بزرگ او، از مشرق‌زمین سخن به‌میان آمده‌است. پوشکین در آثارش نشان داده که به‌خوبی با بسیاری از جنبه‌های زندگی شرقی آشناست و ماهرانه آن‌ها را در آثار خود توصیف کرده‌است. غالب پوشکین‌شناسان روس، به این موضوع اشاره کرده‌اند که پوشکین با برخی از آثار نویسندگان غربی دربارهٔ نویسندگان و شاعران بزرگ ایرانی (فردوسی، حافظ، سعدی) که در اواخر سدهٔ هفدهم میلادی در اروپا نوشته شده‌اند، آشنا بوده‌است.

البته توجه وافر پوشکین به شرق را نباید یک استثنا و فقط منحصر به او بدانیم. در آن زمان، یعنی در اوایل سدهٔ نوزدهم که به «عصر بخار» و «عصر سفر» معروف است، نویسندگان اروپایی توجه خاصی به مشرق‌زمین و ادبیات و فرهنگ و اعتقادات و نویسندگان شرقی داشتند. در واقع، می‌توان گفت که موضوع شرق، علاقه و تمایل بسیار زیاد به توصیف موضوعات شرقی، بررسی و ترجمهٔ آثار نویسندگان شرقی و همچنین آموزش زبان‌های شرقی، موضوع روز آن دوران ادبیات اروپا و روسیه بوده‌است. با وجود این، روش پوشکین در توصیف فرهنگ و نوابغ دیگر کشورها، مخصوص به خودش بود. او مثل بیشتر نویسندگان و شاعران جهان، فرهنگ و نوابغ شرقی را با فرهنگ خود مجسم نکرد و به روش خود درک نکرد، بلکه او قابلیتی داشت که خویشتن را در دیگر ملل مجسم کند. باید تأکید کرد که هیچ‌کس مانند پوشکین توانایی و امکان مبدل شدن به انسان دیگر ملل و این‌چنین موثق از زبان او حرف زدن را ندارد.

فئودور داستایفسکی (F.Dostoevski) در سال ۱۸۸۰ میلادی در سالگرد پوشکین، نطق آتشین و پراحساسی ایراد کرد:

در آثار پوشکین، ایده‌های جهانی می‌درخشند. شخصیت‌های شاعرانهٔ دیگر ملل و نوابغ آن‌ها انعکاس پیدا کرده‌اند. البته در ادبیات اروپا، نوابغ هنری بزرگی مانند شکسپیرها، سروانتس‌ها و شیلرها بودند، ولی یک نفر از آن‌ها را نشان بدهید که مانند پوشکین این‌چنین قابلیت پذیرش جهان را داشته باشد... بزرگ‌ترین شاعران اروپایی هیچ‌وقت نتوانسته‌اند مانند پوشکین در آثار خود با چنین توانی، نوابغ دیگر ملل و حال‌وهوای آن‌ها، عمق پنهان روحیاتشان، غم و تمایلات آن‌ها را نشان بدهند. برعکس، شعرای اروپایی، اغلب زمانی که به ملل دیگر روی می‌آوردند، آن‌ها را با فرهنگ خود مجسم و به روش خود درک می‌کردند. پوشکین، تنها شاعر جهان است که این قابلیت را داشت که در دیگر ملل خود را مجسم کند (کریمی‌مطهر، ۱۳۹۰: ۱۳۲ ـ ۱۳۳).

پوشکین، هم در آثار نویسندگانی مانند بایرون (Byron) با موضوعات شرقی آشنا شده بود و هم زمانی که به قفقاز تبعید شده بود، این امکان را داشت که از نزدیک، زندگی مردم مشرق‌زمین را حس کند. تحت تأثیر این اطلاعات و تأثرات، تصمیم گرفت منظومه‌ای دربارهٔ مشرق‌زمین بنویسد. در سال ۱۸۲۵، یک سال پس از چاپ فوارهٔ باغچه‌سرای، ریلیف (Ryleev) در نامه‌ای به پوشکین می‌نویسد: «پوشکین! تو حالا در روسیه مقام اول را به‌دست آوردی، قلمرو (عرصه) رشک‌آوری در انتظار توست. تو می‌توانی بایرون ما باشی، ولی تو را به خدا، تو را به عیسی، تو را به محمد مهربانت قسم، از او تقلید نکن» (پوشکین، ۱۹۳۷ ـ ۱۹۴۹: ۱۷۳).

واسیلی ایوانویچ کولیشوف (V.I. Kuleshov)، منتقد معاصر روس، می‌نویسد:

پوشکین سعی می‌کرد جهان‌بینی و روحیهٔ رنجدیده‌های واقعی در راه آزادی و مبلغان قوی‌کلام را بیاموزد و درک کند که عهده‌دار تغییر و بهبود زندگی بشر و روحیه بخشیدن به هزاران و میلیون‌ها انسان‌ها هستند؛ حال آن‌ها متعلّق به هر ملت یا هر زمانی که باشند، فرقی ندارد. او می‌خواست ویژگی‌های شخصی و ملی و زمان هر یک از این شخصیت‌ها را تعیین و حس کند، تا نیروی تأثیرگذاری آنان را بر دل و عقل مردم بیشتر برای خود تفهیم کند. در این باره، مجموعه اشعار تأسی از قرآن (Podrazhanie Koranu) که در پاییز ۱۸۲۴ سروده شده، فوق‌العاده است... پوشکین، ضمن درک این مطلب که قرآن اهمیت خاصی برای مسلمانان دارد، سعی می‌کرد در حال‌وهوای آن سیر کند (کولیشوف، ۱۹۹۴: ۱۳۰ ـ ۱۳۱).

در سال ۱۸۲۴ پس از چاپ منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای، شاهزاده شالیکوف (Shalikov)، ناشر دامسکی ژورنال (Damski zhurnal) دربارهٔ این اثر گفت: «این فواره با آب گل سرخ می‌جوشد و بوی خوش را در تمیزترین فضای شرق دلربا می‌گستراند» (خواجه بایوا، ۱۹۹۹: ۶۵). همچنین به پوشکین لقب «سعدی جوان» داد؛ چراکه پوشکین در این اثرش، هم به موضوع شرق روی آورد و هم سخنان آغازین یا سرلوحهٔ منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای را از بوستان سعدی انتخاب کرد. درضمن، پوشکین بود که در ادبیات روسیه برای نخستین بار در اشعار دلربای خود نشان داد که چگونه باید سعدی را توصیف کرد. البته بعدها بعضی از معاصران پوشکین با سنت و نوآوری‌اش هم‌آواز شدند و نویسندگان و شاعران نسل‌های بعدی روسیه نیز سنت وی را در اشعارشان توسعه دادند.

بعضی از منتقدان روس، پوشکین را «فوارهٔ دلربا، غنچهٔ تازه و خوشبوی ادبیات روسیه» نامیدند. در سال ۱۸۲۰، هنگام بازدید پوشکین از کاخ باغچه‌سرا، فوارهٔ باغچه‌سرای و نوشته‌های روی آن را که به دو زبان عربی و تاتاری است، دیده بود. نوشتهٔ اولی که به زبان عربی است، آیهٔ هجدهم از سورهٔ انسان است که از سلسبیل، چشمهٔ بهشتی، سخن به‌میان آمده‌است، و در نوشتهٔ دومی به زبان تاتاری آمده‌است: «بیا، از زلال‌ترین آب فواره ـ چشمه بنوش» (کریمی‌مطهر، ۱۳۹۰: ۱۰۸).

بی‌تردید فواره و نوشته‌هایش معمولی نبودند و پوشکین نمی‌توانست از کنارش بی‌توجه بگذرد. «فواره» داستان تاریخی‌ای دارد [۱] که مجموعه‌ای از احساسات غریب (مانند اندوه و غم، و تفکر دربارهٔ فانی و زودگذر بودن زندگی انسان در این دنیا) را در دل ایجاد می‌کرد. تماشای فواره و نوشته‌های روی آن، جملات سعدی را به ذهن پوشکین می‌آورد که در آن‌ها، این فکر و احساسات، به صورت شاعرانه متمرکز شده‌است.

البته پوشکین می‌توانست با اشعار سعدی از طریق منابع دیگر هم آشنا شود، چون بوستان سعدی در زمانی که پوشکین روی منظومهٔ خود کار می‌کرد، به زبان‌های خارجی مانند فرانسه ترجمه شده بود که او هم تسلط داشت. نخستین ترجمهٔ آثار سعدی به زبان روسی، در سدهٔ هفدهم انجام شده بود.

از سال ۱۸۲۱، پوشکین کار روی منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای را شروع کرده بود. غالب پوشکین‌شناسان بر این باورند که در این اثر، استعداد و توانایی فوق‌العادهٔ پوشکین در نفوذ در شخصیت‌هایی که به تصویر می‌کشد و همچنین در تصور سیماهای شرقی، نمایان شده‌است. پوشکین در اثر خود، با توانایی زیادی توانست خوانندگانش را وادار سازد تأثرات و احساسات قهرمانان و شخصیت‌های اثرش را حس و درک کنند. این ویژگی در قسمت «ترانهٔ تارتاری» (Tatarskaya pesniya) از منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای به روشنی مشهود است:‌

Дарует небо человеку

Замену слез и частных бед,

Блажен факир, узревший Мекку

На старости печальных лет

آسمان به انسان هدیه می‌کند

به جای اشک و بدبختی‌های فراوان:

فقیر با تشرف به مکه سعادتمند شد

در سال‌های غمگین پیری (همان: ۱۱۳ ـ ۱۱۴).

برخی از پوشکین‌شناسان در تفسیر کلمهٔ «فقیر» در قطعهٔ مزبور، اشتباه کردند و معتقدند که پوشکین به‌اشتباه به‌جای کلمهٔ «حاجی» از «فقیر» استفاده کرده‌است، ولی در واقع می‌بینیم که پوشکین به عمق فرهنگ و آداب مسلمانان پی برده‌است. او ضمن درک معنای پنهان و واقعی این کلمه در مشرق‌زمین، آن را به‌درستی و بجا به کار برده‌است. پوشکین، دنیای روحانی و معنوی زاهد را توصیف می‌کند. کلمهٔ «فقیر» در اینجا شخصی است که زهد و درویشی پیشه کرده و شوق دیدار کعبه دارد و با توجه به فقرش، این سعادت در پایان عمرِ پر از رنج، نصیبش می‌شود و سعادت وصال می‌یابد. اشعار پوشکین نشان می‌دهد که او خیلی عمیق، سبک شرقی و معنای پنهان کلمات شرقی و همچنین کنایه و استعاره را درک می‌کرده‌است (خواجه بایوا، ۱۹۹۹: ۷۲ ـ ۷۳).

موضوع و محتوای منظومه و نیز کلمات شرقی زیادی مانند خواجه، گل سرخ، حرمسرا، خان، بلبل، رنگ‌وبوی شرقی منظومه را بیش از پیش تقویت کرد:

چه زیباست شب‌هایِ تارِ دلنواز

شرقِ باشکوه

برای ستایش‌کنندگان پیامبر

زمان چه شیرین جاری‌ست (کریمی‌مطهر، ۱۳۹۰: ۱۱۴).

با مطالعه و بررسی آثار بعدی پوشکین، به این نتیجه می‌رسیم که تأثیر برخی از اندیشه‌های سعدی در زندگی وی بسیار عمیق بوده‌است و به‌شکلی نمادین هم بیانگر سرنوشت دکابریست‌ها [۲] (Dekabristy) بود.

منتقد آلمانی، رولف دیتریش کایل (Rol'f-Ditrih Kajl')، دربارهٔ رجوع مکرر پوشکین به این سخنان سعدی و تکرار آن‌ها در مکاتبات و آثار مختلف پوشکین می‌نویسد:

بدین ترتیب، فقط یک نقل‌قول از سعدی (منظور، ابیات ۴۷۹ و ۴۸۰ بوستان سعدی است) از سال ۱۸۲۲ تا ۱۸۳۱، هفت مرتبه مستقیم یا غیرمستقیم در آثار پوشکین، و دو مرتبه به صورت پیش‌نویس در یادداشت‌های وی به‌کار برده شده‌است. درضمن، نام سعدی در فهرست اَعلام مجموعه آثار پوشکین، پانزده مرتبه ذکر شده‌است... علاوه بر این، پوشکین چندین بار این سخنان سعدی را که در سرلوحهٔ منظومهٔ فوارهٔ باغچه‌سرای آمده، بدون تغییر، در نامه‌ها و متون منثور خود به‌کار برده‌است؛ برای مثال، در نامه‌ای که از اُدسا (Odesa) به ویازمسکی (Viyazemski) در چهاردهم اکتبر ۱۸۲۴ فرستاده بود، این نقل‌قول را بدون تغییر به‌کار برد (کایل، ۲۰۰۲: ۳۳ ـ ۳۴).

پوشکین آگاهانه در جاهای دیگری هم به این سخنان سعدی بازمی‌گردد؛ برای نمونه، در شکل اولیهٔ شعر «مه شبانگاهی بر فراز تپه‌های گرجستان» آمده‌است:

Прошли за днями дни – сокрылось много лет,

Где вы, бесценные созданья?

تنظیمات
اندازه فونت
16
فاصله بین خطوط
36
ایران سنس
وزیر
نازنین