نویسندهای با الهام از دل داستانهای شاهنامه و با دغدغۀ مادرانه برای تعریف «قهرمان واقعی»، رمانی برای نوجوانان خلق کرده است که در آن، پسری امروزی در جستجوی هویت، با یک اسطورۀ باستانی ایران روبهرو میشود. این اثر با عنوان «استیک مخصوص رستم» که یکی از برگزیدگان رویداد «خودنویس» است، تلاش دارد ضمن به چالش کشیدن مفهوم قدرت و قهرمانی، گنجینههای فرهنگی ایران را با دغدغههای نسل جدید پیوند دهد.
چگونه میتوان عظمت و غنای داستانهای شاهنامه را برای نسل نوجوانی که با الگوهای امروزی و در فضایی متفاوت رشد میکند، جذاب و قابل درک ساخت؟ پاسخ به این پرسش، هستۀ اصلی شکلگیری رمان «استیک مخصوص رستم» به قلم زهرا حکیمیان است، طرحی که در پنجمین دورۀ رویداد داستاننویسی «خودنویس» به مقام دوم رسیده است.این رمان، داستان پسر نوجوانی را روایت میکند که در تلاش برای جلب تأیید همسالان، تصویری غیرواقعی از پدرش میسازد، اما ماجرایی فانتزی او را با یکی از اسطورههای کهن ایران مواجه کرده و در برابر این پرسش بنیادین قرار میدهد: قهرمان واقعی کیست و قدرت حقیقی در کجا نهفته است؟ نویسندۀ این اثر که خود از علاقهمندان به شاهنامه و مادری دغدغهمند نسبت به مفهوم قهرمان در ذهن فرزندان است، با بهرهگیری از راهنمایی مربیان و کارگاههای تخصصی، توانسته پلی میان دنیای اسطورهای ایران و دغدغههای اجتماعی نوجوانان امروز برقرار کند و قدمی نو در مسیر آشنایی این نسل با ریشههای فرهنگیشان بردارد.زهرا حکیمیان: طرح اینجانب با عنوان «استیک مخصوص رستم» در پنجمین دورۀ رویداد «خودنویس» برگزیده شد. این طرح، مربوط به یک رمان نوجوان است که در آن، پسر نوجوانی در پی الگوبرداریهای اجتماعی و نیاز به تأیید همسالان، تلاش میکند تا تصویری غیرواقعی از پدرش ارائه دهد.
این تصمیم، او را وارد ماجرایی غیرمنتظره و خیالانگیز (فانتزی) میکند و با یکی از اسطورههای ایران مواجه میسازد. رمان به تدریج خواننده را با این پرسش مواجه میکند که قهرمان واقعی کیست و قدرت حقیقی در کجا نهفته است؛ در ظاهر و توان فیزیکی یا در اصالت و ریشهها؟دلیل انتخاب این موضوع، مطالعۀ چند سال پیش من دربارۀ شاهنامه بود. هرچه بیشتر شاهنامه را مطالعه کردم، مجذوب آن شدم و دریافتم که این اثر سرشار از داستانهای گوناگون است و صرفاً به ضحاک، رستم و سهراب محدود نمیشود، بلکه دریای عظیمی از قصه در همۀ ژانرهاست. از این رو، تصمیم گرفتم به اندازۀ توان خود، قدمی در جهت ترغیب نوجوانان به خواندن شاهنامه بردارم. ترکیب فضای زندگی امروزی با حضور شخصیتی اسطورهای از دل شاهنامه، فرصتی بود تا بتوانم ریشههای فرهنگی و غنای اسطورهای ایران را با دغدغههای نسل جدید پیوند دهم.وی گفت: کمکها و راهنماییهای مربیان، بیدریغ و صمیمانه بود و تأثیر بسزایی در پیشرفت کار من داشت. جناب آقای بابایی یاری کردند تا ساختار طرح مستحکمتر شود و با راهنماییهایشان، فرایند شروع نگارش را برای من تسهیل نمودند.همچنین افزود: کارگاهها بسیار مفید و مؤثر بودند. برای کسانی که نخستین تجربۀ خود را در این زمینه کسب میکنند، نوشتن رمان، کاری دشوار و پیچیده به نظر میآید؛ اما مهمترین دستاورد این کارگاهها آن بود که به ما نشان داد نباید از این کار هراسی داشته باشیم و میتوان قدمبهقدم و با آرامش، یک رمان خوب نوشت.
حکیمیان: طرح من به واسطۀ راهنماییهای مربیان و آموزشهای کارگاهها، رشد قابل توجهی داشت. این راهنماییها و آموزشها کمک کرد تا طرح اینجانب از یک ایدۀ اولیه، به یک رمان کامل تبدیل شود. حضور مربیان در کنار من، بهویژه استاد گرانقدرم، جناب آقای مهر، در طی چندین ماه نگارش رمان، سبب شد تا همواره یک دید بیرونی و حرفهای نسبت به رمان خود داشته باشم و همزمان از تجربیات و نقدهای تخصصی ایشان برای بهبود کیفیت آن بهرهمند شوم.وی اشاره کرد: این دوره برای شرکتکنندگان شهرستانی سرشار از مزیت است. افرادی مانند من که در شهرستان زندگی میکنند، از امکانات موجود در پایتخت بیبهرهاند؛ اما در این دوره، هیچ تفاوتی میان شرکتکنندگان تهرانی و شهرستانی وجود نداشت و گویی تمام امکانات به صورت یکجا در اختیار ما قرار گرفته بود. از جناب آقای فلاح هاشمی که این فرصت را برای ما فراهم آوردند، سپاسگزارم. اطمینان دارم که شرکتکنندگان شهرستانی قدر چنین فرصتهایی را بهخوبی میدانند و آن را غنیمت میشمارند.حکیمیان گفت: بهعنوان یک مادر، همواره دغدغۀ تصویر «قهرمان» در ذهن فرزندان و چگونگی شکلگیری خودباوری و اعتمادبهنفس را داشتهام. این دغدغه، هستۀ اصلی داستان مرا تشکیل میدهد. درک من از جایگاه حقیقی خانواده و این حقیقت که قهرمانان واقعی گاهی در کنار ما و در قالب معمولیترین افراد حضور دارند، به واسطۀ تجربۀ مادری در من عمیقتر شد. پایان رمان من نیز ریشه در همین باور و درک عمیق دارد.در آخر افزود: در آینده، خود را نویسندهای میبینم که با کتابهایش، کودکان و نوجوانان ایران را بیشتر با گنجینههای فرهنگی کشورشان آشنا کرده و سبب شده است تا آنها از ایرانی بودن و داشتن چنین میراث عظیمی، احساس غرور و افتخار کنند.