یادداشتی بر کتاب«یه سر و دو گوش» نوشته رامبد خانلری
به احترام حق حیات موجودات روی زمین
علیالله سلیمی
دنیای نوجوانان معمولاً سرشار از احساس و در مواردی آمیخته با تخیّل ویژه این مقطع سنی است که دوست دارد جهان پیرامونش را آن طور که دوست دارد تصوّر کند و اگر شرایط خیالورزی، آن طور که دوست دارد، فراهم شود، جهانِ قصّوی خیالانگیزی در دلِ واقعیتهای بیرون خلق میکند که جهان را آن طور که شخصیت خیالورز نوجوان دوست دارد، نشان میدهد. هر چند نشانههای پررنگی از واقعیت در این دنیای خیالی جلوهگری کند.
رمان نوجوان «یه سر و دو گوش» نوشته رامبد خانلری، نمونه روشنی از این وضعیت است؛ داستانِ شخصیت نوجوان خیالورزی بنام «کیارش» که وقتی با تفنگ اسنایپر خود به پشت بام میرود تا از یکی از همسایهها که خاطره خوبی از او ندارد، انتقام بگیرد، در پشت پنجره مقابل خانه خودشان، گربهای در هیبت آدمیزاد میبیند که رفتارهایی از جنس آدمی دارد. کیارش با توجه به ذهنیت خیالانگیزی که نسبت به افراد، اشیاء و موجودات پیرامونش دارد، آنچه در مقابلش میبیند را باور میکند و میکوشد تصوّرات و دیدههایش را به اطرافیان خود، از جمله پدر و مادر و همچنین دوستانش، سِرحسام، پیام و پارسا هم منتقل کند.
تصور اولیه خواننده تا این جای داستان این است که خانواده و دوستان کیارش حرفهای او درباره گربهای که نقش و رفتار انسانی دارد را جدی نگیرند و بگذارند به حساب تصورات خیالانگیز او، اما روند داستان به سمتی میرود که همه اطرافیان با کیارش همسو شده و حتی پدر و مادرش بعد از شنیدن حرفهای فرزند نوجوان خود درباره همسایهای که شکل گربه است، برای دیدارش به خانه او میروند و خیلی عادی با گربهای که رفتارهای انسانی دارد حرف میزنند و متوجه موضوعی میشوند که شکل تازهای به داستان میبخشد و پای مضامین دیگری مانند دفاع از حقوق حیوانات را هم به میان می کشد.
بنابر این، موضوع اصلی داستان، از این مرحله به بعد به شکل عیانتری مطرح میشود و مخاطب احساس میکند لایه اولیه و ابتدایی داستان، میتواند بستری توافقی بین نویسنده و مخاطب باشد برای طرح موضوع اصلی که همانا مسئله حمایت از حقوق حیوانات است. به ویژه در میان نوجوانان که گاهی برخی از آنها، خواسته یا ناخواسته باعث اذیت و آزار حیوانات بیآزاری مثل گربهها میشوند. در میانههای اثر و در اوج مباحث داغ که بین شخصیتهای داستانی رد و بدل میشود، نکات کلیدی مانند «داشتن حق حیات برای همه موجودات روی زمین» توسط برخی شخصیتهای داستانی مطرح میشود که «مسئله» اصلی این داستان هم محسوب میشود که در قالب قصه و از زبان شخصیتهای داستانی طرح شده است.
تمرکز اصلی قصه تا پایان اثر بر روی همین مسئله است و دیدگاههای مختلف درباره موضوع حق حیات موجودات مختلف با محوریت زندگی گربهها در فضاهای شهری و در میان شهروندان بیان میشود و همزمان اوج و فرودهای داستان با نقشآفرینی قهرمانان این قصه که در صدر آنها، شخصیت کیارش قرار دارد، پیش میرود. بخشهای پایانی داستان، تأکید دوبارهای به ذهنیت خیالباف شخصیت کیارش است که از وقتی به پشت بام خانه رفته و گربه را در تصوراتش دیده و درگیر ماجراها و مسایل پیرامون آن شده، تا لحظهای که خود را تنها و خوابیده به شکل طاقباز در زیر آفتاب پشت بام میبیند که خواب طولانی هم دیده، تنها تجارب ذهنی سیالی را پشت سر گذاشته که طبعا بعد از این مرحله، بر نگاه و رفتارهای او در مقابل موجودات دیگر از جمله گربهها تاثیر خواهد گذاشت.
نکته مهمتر و قابل توجه اینکه، شخصیت کیارش در این داستان بهانه ای است تا این حس همدردی با موجودات دیگر، در بین مخاطبان داستان هم شکل بگیرد که به نظر میرسد این اتفاق افتاده و حاصل این داستان، همان ایجاد حس همدردی با همه موجودات زنده است که برخی از آنها در کنار انسانها زندگی میکنند و هرگز آزاری از ناحیه آنها به انسانها نمیرسد و تنها در مواردی، برخی افراد از سر ناآگاهی به این موجودات زنده آزار میرسانند که کتاب حاضر این مسئله را مذموم و ناصحیح معرفی کرده و مخاطبان نوجوان را به درک بیشتر و بهتر از دنیای موجودات زنده رهنمون میکند.
چاپ اول(1403) کتاب«یه سر و دو گوش» نوشته رامبد خانلری در 122 صفحه از سوی انتشارات صاد در تهران چاپ و منتشر شده است.