مدیر انتشارات صاد:
رمان مدرن از فضای آفاقی به سمت فضای انفسی رفته است
قم- مدیر انتشارات صاد با اشاره به اینکه بزرگان دنیا مثل تولستوی، داستایفسکی، ویکتور هوگو وجه الهی برایشان مهم بوده است، گفت: رمان مدرن از فضای آفاقی سمت فضای انفسی رفته است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در قم، میرشمسالدین فلاحهاشمی عصر یکشنبه در هشتمین یکشنبه مهارتی تحلیلی «فکرت» با اشاره به قصههای قرآنی، گفت: قرآن از روش مردم در قصهگویی استفاده میکند، گرچه خداوند هیچوقت قصهگو نیست. بهخاطر همین دانای کل واقعی خداوند است و در هر قصه این را به ما گوشزد میکند. یکجا راوی اول شخص است، در جای دیگر از زبان شخصیت حرف میزند و مرتب جایش را تغییر میدهد که من قصه نمیگویم.
وی ادامه داد: کسی که نویسندگی میکند باید تکلیفش را با زاویه دید مشخص کند. یا باید اول شخص باشد یا سوم شخص محدودیت یا دانای کل. دانای کل مثل دوربینی است که از بالا همه چیز را نگاه میکند اما همین دانایکل به همه چیز سیطره ندارد و فقط خداوند است که میتواند به همه جوانب و اتفاقات اشراف داشته باشد. به همین خاطر از قابلیت استفاده میکند و ساختار قصهگویی بشر را به هم میریزد و شبیه ما قصه نمیگوید.
مدیر انتشارات صاد افزود: بعد از مدرنیته، داستانگویی به سمت رمان رفت که محصول مدرنیته است و تفکر الهی تبدیل به تفکر زمینی شد. مشکلی که ما الان داریم این است که فضای آفاقی تبدیل شده است به فضای انفسی و کاملاً زمینی نگاه میکنند در حالی که غرب در گذشته مثل ما بودند. بزرگان دنیا مثل تولستوی، داستایفسکی، ویکتور هوگو و خیلی از نویسندههای دیگر وجه الهی برایشان مهم بود.
این داستاننویس اضافه کرد: تمام دنیا به ادبیات کهن ما مینازند. تمام کشورهای دنیا به فردوسی، مولانا، نظامی، حافظ، سعدی مینازند. همه این شاعران عالِم دینی و اندیشمند هستند که حرفهایشان را از طریق رسانه هایی همانند شعر و قصه منتقل میکنند. این است که بزرگان دنیا مثل مارکس و بورخس افتخارشان این است که از سفره ادبیات ایران ارتزاق کردهاند و با صدای بلند این را گفتهاند.
وی با اشاره به مجله روایت ایرانی بیان کرد: دفتری در نشر صاد داریم به نام “روایت ایرانی” که به این ساختار به این موضوع توجه داریم که ادبیات و متون کهن فارسی چون سرشار از مضامین ایرانی اسلامی ناب است، مغفول مانده است.
مدیر دفتر روایت ایرانی، اضافه کرد: برای نوشتن باید یک احساس نیاز شکل بگیرد تا دست به قلم ببریم. بعضی دوستان فکر میکنند چون چند خاطره و یادداشت نوشتهاند ظرف نیمساعت میتوانند یک محصول تولید کنند و دیگر نیازی به کار فراوان نیست. داستان نوشتن نیاز به عرقریزان روح دارد. یعنی اگر کسی که میخواهد یک محصول تولید کند که اسمش داستان یا رمان است باید شخصیت را بشناسد و به آن نزدیک شود. منابع بسیاری را مطالعه کرده باشد تا بتواند آدمهایش را بچیند.
مهمان برنامه هشتمین یکشنبه مهارتی تحلیلی «فکرت»، تصریح کرد: شما در یادداشتی که مینویسید از توصیف داستانی و دیالوگ استفاده میکنید، نگاهی به شخصیت پردازی دارید در حالی که یک یادداشت اجتماعی، دینی و سیاسی مینویسد اما از سبک داستاننویسی استفاده می کنید. لذا باید به عناصر اشراف داشته باشید تا بتوانید از آنها استفاده کنید. باید بدانید که یک داستان از چند عنصر تشکیل میشود، کارکرد آن چیست و حتی نسبت به مکاتب ادبی اطلاعات کافی داشته باشید.
فلاحهاشمی گفت: یکی از مواردی که خیلی برای شروع نوشتن مهم است استفاده از سبک افرادی است که مورد علاقه شما هستند. ابتدا شبیه آنها بنویسید بعد که جلوتر رفتید و مسلط شدید، قلم خودتان را پیدا خواهید کرد. مثلاً شاگردهای جلالآلاحمد از دوربین قابل تشخیص هستند که این شاگرد چنین نویسندهای است.
وی یادآور شد: ما چقدر متون خودمان را خواندهایم و با آنها آشنا هستیم. متون داستانواری مثل گلستان، کلیلهودمنه و اکثر کارهای نظامی. بهترین کار کهن عاشقانهای که داریم لیلی و مجنون است و آن را نظامی سروده است که در عصر خود، انسان مقدسی بوده است.
این نویسنده و پژوهشگر عرصه فرهنگ در بخش دیگری از سخنانش، بیان کرد: به هر بهانهای که قرار است برای آن بنویسیم به اعتقاد من حتماً باید به متون فاخر خودمان سر بزنیم، آنها را مطالعه کرده باشیم و البته به شیوههای داستاننویسی غرب تسلط داشته باشیم، بعداز نوشتن بسیار است که به ما کمک میکند، متنمان قدرتمند باشد.
مدیر انتشارات صاد بیان کرد: یکی از کارهایی که میگوییم متون کهن را مطالعه کنید صرفا به خاطر آشنا شدن با ادبیات خودمان نیست، ادبیات غرب هم مهم است، باید کارهای بزرگ غرب هم خوانده شود. دستاورد خواندن این متنها، اشراف بر کلمات است. شما یک صندوقچه دارید برای نوشتن و از آن کلمه عاریه میگیرید. هر چه به این صندوق اضافه کنید برای نوشتن یک متن واژههای استفاده خواهید کرد که هم جذاباند و هم مناسب. مرحوم نادر ابراهیمی تقریباً اینگونه بود، با لذت کلمات را کنار هم قرار میداد و کارهایش را مینوشت.