خرد ایرانی و دولت مدرن
93,000 تومان – 279,000 تومانمشهور است که رضاخان اقدامات خویش در جهت غربی سازی را با نگاه یه الگوی ترکیه انجام داده است هر چند این مسئله درباره ی بسیاری از موارد اجزا برنامه ریزی و تغییر در ایران درست است، اما در فهم ماهیت حاکم بر تجدد ایرانی اعوجاع و انحراف ایجاد می کند. با آنکه برخی از ناظران غربی آن روزگار او راپیرو و مقلد اقدامات دولتی سازی و غربی سازی مصطفی کمال پاشا در ترکیه می پندارند ، اما اقدامات رضاشاه از بسیاری از جهات ریشه ای تر و تندروانه تر تلقی می شد. زیرا ایران قبلا به هیچ گونه توسعه و آموزش نیروی انسانی و توسعه تاسیسات فیزیکی زیربنایی دست نیافته بود
شکوفایی؛ براندازی
90,000 تومان – 269,000 تومانحمله آغاز میشود. اما نه آن طور که انتظار دارید! با باران شروع میشود. بارانی که بذر را حمل میکند بذرهایی که یک شبه در همه جا جوانه میزنند. این گیاهان ناشناخته زمینهای کشاورزی را تصرف میکنند، چون پیچکی خانهها را دربرمیگیرند، حیوانات و مردم را میبلعند و بدون توقف به پیش میروند! اما در این میان سه نوجوان از خطرات این گیاهان به شکل مرموزی در امان هستند. راز آنها چیست؟ چه چیزی آنها را بههم پیوند داده؟ آیا آنها میتوانند به این کابوس پایان ببخشند.؟
پیامبر بیمعجزه
55,000 تومان – 179,000 توماناین کتاب داستان جنگ و جدال میان روح و نفس آدمی است. لغزشهایی که هر لحظه رخ میدهد و تمایلات و تردیدهایی که مسیر زندگی انسان را مشخص میکند….
جمعه سیاه
22,000 تومانماه رمضان در راه بود و مردم آرام آرام، آماده استقبال از آن میشدند. بااین حال، انگار همه میدانستند ماه رمضان امسال با سالهای قبل فرق می کند؛ آخر صبر مردم و رهبران مذهبی و ملی شان کم کم به سر آمده بود و هر روز از گوشه و کنار هر شهر و دیار، صدای اعتراضی بلند میشد. رژیم هم میدانست که احتمالاً در ماه رمضان صدای اعتراضها بیشتر و بلندتر میشود. همینطور هم شد. با شروع روزهداریها سخنرانیها اوج گرفت…
ناقوسها به صدا در میآیند
35,000 تومانغریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه میکرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت: «من یک کتاب قدیمی دارم، خیلی قدیمی…
این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد؛ پس او فروشندهی یک نسخهی قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبهها را نیازموده خود را خریدار نسخهی خطی معرفی نکند. گفت: «آیا شما نباید به یک خریدار کتابهای قدیمی مراجعه میکردید؟ این جا کلیساست پسرم.»
غریبه گفت: «به من گفتهاند شما خریدار کتابهای خطیِ نفیس هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است.»
همسایه بغلی 2 ؛ هیولای مرداب گل ختمی
45,000 تومان – 191,000 تومانهیچکدام از گولزها، تلفنهمراه نداشتند و فرانک گولز حسابی مسحور تلفنهمراه من شده بود. به نظر نمیدانست که این روزها چقدر تلفنهمراه، وسیلهٔ عادی و پیشپاافتادهای است.
تلفنهمراه را از جیب جلوِ هودیام بیرون آوردم و چندتا عکس از پا گرفتم. در صفحهٔ تلفن، پا چندشآورتر هم به نظر میرسید. گفتم:
«شاید بهتر باشه فلاش بزنم.»
و فلاش تلفنم را روشن کردم و چند سری عکس دیگر گرفتم. نتیجهٔ کار، این بار وحشتناکتر بود.
سلام همسایه 1 ؛ خرت و پرت های گمشده
52,000 تومان – 199,000 توماناز خواب بیدار میشوم و برای یک دقیقه نمیدانم که اینجا کجاست. این بخش موردعلاقهٔ من در تمام اثاثکشیها است. بوی اتاقم به بوی هیچکدام از اتاقهایی که تاحالا داشتهام، شبیه نیست. در چارلستون اتاق بویی شبیه به بوی گوشت نمکسودشده و خوشبوکنندهٔ هوای وانیلی داشت. اینجا بویی شبیه به بوی مسیر کتابخانهٔ اصلی ساحل آلن دارد؛ بویی شبیه به چوب کهنه یا چیزی در همین مایهه
همسایه بغلی 1 ؛ شب شوم برای بچهقلدرها
50,000 تومان – 189,000 تومانمن خودم را از پنجره کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم. فرانک شلوار مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود؛ اما من از همان جا که بودم، میتوانستم ببینم که نه کفش داشت نه جوراب. دقیقاً شبیه همان عکس اینترنتیاش بود. همانطور که مامان وراجی میکرد، فرانک کیک را از دستش قاپید. مامان وقتی هیجانزده و دستپاچه میشد، نمیتوانست جلوِ حرفزدنش را بگیرد.
شاخ دماغیها
25,000 تومان«دو روز از آمدن نیلوفر نگذشته بود و من گند زده بودم. حالا شب مامان و بابا میآمدند و نیلوفر مثل مأمور کلانتری همه چیز را میگذاشت کف دستشان. از این بشر هیچی بعید نبود. لابد برای خودشیرینی چهار تا هم میگذاشت رویش و تحویلشان میداد. دیگر چی بدتر از این میشد؟»
سال نو مبارک آقای بیرهوف
25,000 تومانچهارشنبه حوالی ۱۱ صبح حسین به ملاقاتم آمد. انگار این پسر هیچچیزش به بقیه نمیخورد. حتی وقتی میخواهد ملاقات هم بیاید در زمانی غیر از ساعت ملاقات میآید.
البته میفهمم که این کار را احتمالاً به خاطر به وجود نیامدن حساسیت روی خودش کرد!
– راستی ممنون برای کمکی که کردی. هفته آینده قراره بچههای دکتر برن آلمان. ویزای 3 ساله دادن بهشون. هم به بچهها و هم به همسرش! خوب ما از کی بیزینس خودمون رو شروع کنیم!
به زور خندیدم و گفتم:
– فعلاً که منتظر مرگم!
– ای بابا این چه حرفیه! ایران کشور «جون سختهاست» و تو هم تا وقتی اینجایی دراَمانی! اینجا هر سال کلی بلا سر مردم نازل میشه و اینکه با همه این بلاها ما بازم 80 میلیون هستیم، یعنی ما به این راحتیها نابود نمیشیم!
این حرفش را به طرز عجیبی باور داشتم. همه دنیا هم بخواهند این ملت را نابود کنند، اینها نابودشدنی نیستند. در سالهای پس از انقلاب 78 همه دنیا هرکاری از دستشان برمیآمد برای نابودی این ملت کردند ولی نشد.
تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد
25,000 تومان – 96,000 تومانسر فلکۀ سپه، مردان و زنان زیادی ایستاده بودند. بیشتر یا به آن دوردست چشم میانداختند و یا ساعت سیکوی روی دستشان را چک میکردند. بااینکه نظم نداشتند؛ اما بینظم هم نبودند. همۀ این مردان و زنان منتظر را از نگاه گذراندم. خیابان سپه روز عادیای را نمیگذراند. معلوم بود که قزوین، چون پابهماهی است که به درد افتاده و باید فرزندی به دنیا بیاورد. مادرم تا فلکه با من آمد. وقتی خواست خداحافظی کند، گفت:
آمین
20,000 تومانبسم الله الرحمن الرحیم
ای دانای راز
به کجا نگاه کنم؟
کجا را جستجو کنم؟
تا بیایم آن را:
“گنجی که در من پنهان است”
و تو
نقشهاش را در قلب من رسم کردهای.
موهای تو خانه ماهیهاست
25,000 توماندیگر از پا افتادهام. شکمم قاروغور میکند. خالی است مثل طبل هییت چهارسوق. از صبح چیزی نخوردهام. یاد یتیمچههای ننهام میافتم، با پیاز و نان داغ چه میچسبد. اگر با ننهام برگشته بودم حتما الان توی ایوان پای سفرهای که انداخته بود نشسته بودم و لقمه را میگرفتم و پشت بندش یک لیوان دوغ خنک سر میکشیدم.
خوابهای سفید
22,000 تومان – 75,000 تومانبیرون را تماشا میکنم. ساختمانها و درختها در میان مه غلیظ مثل ارواح یخزده از برابر نگاهم میگذرند. نمیدانم چرا سایهٔ هیچ آدمی توی پیادهروها و خیابان نیست. یعنی همه از سرما به خانههایشان رفتهاند؟ شاید هم من نمیتوانم ببینمشان. از پشت این پنجرههای مهگرفته چیز زیادی مشخص نیست؛ اما نمیشود که بیرون سایهٔ سیال هیچ جنبوجوشی توی خیابان نباشد. انگار همهٔ ماشینها و اتوبوسها ایستادهاند و تنها ماییم که حرکت میکنیم. آدمها کجایند؟ آیا قرار است طوفانی بیاید که حتّی یک نفر هم پیدایش نیست؟ شاید هم مشکل از همان مه است.
سیونه پله
49,000 تومان – 142,000 تومانانگار صدایی مدام در گوشم میگفت بلند شو کاری بکن وگرنه هرگز نمیتوانی دوباره بخوابی.
افسانه جزیره کبودان
37,000 تومان – 79,000 تومانهمه سرشان به کاری گرم بود. چندتا از گوزنها پستهی کوهی نُشخوار میکردند. ایپک و ساچلی دنبال هم میدویدند و بازی میکردند. توی دلش گفت: «خوش به حالشون … اونها که یه شاخ عجیب و غریب روی سرشون ندارند … اونها که نباید تصمیم بگیرند!»
تنها در سامسون
35,000 تومان – 99,000 تومانحالا قدم گذاشته بودم در جغرافیای تحقق آرزوهایم. شهری طولانی که در امتداد دلتای دو رودخانه که به دریای سیاه میرسند کشیده شده است. یک شهر بندری بسیار زیبا با همه امکاناتی که برای یک زندگی سنتی – مدرن لازم دارد. برای توصیفش اصطلاح بهتری نمیتوانم پیدا کنم! بگذارید مصداقی بگویم؛ زندگی مثلا در ایستگاه مترو یا تراموا منتظر ایستادهای و همزمان میتوانی گلهی گاو و گوسفندی را که همراه چوپانشان از کنارت رد میشوند تماشا کنی. سرعت رشد و ترقی در سامسون به حدی است که گاهی اجازه هماهنگ شدن با فرهنگ و سبک زندگی مدرن را از مردمش میگیرد. گاهی فکر میکنم اگر بعضی از این مردم اجازه داشتند حتی گاوها و گوسفندان خود را با مترو به چرا میبردند!
خانه مغایرت
22,000 تومانسعید عاشق سحر، دختری از خانوادهای پرجمعیت و سنتی، میشود. او حالا باید خود را با این شرایط جدید و دشوار، که کاملاً برایش غریبه است، وفق بدهد که از دل این تلاشها گاه موقعیتهایی بسیار طنزآمیز خلق میشود.
مزدور
30,000 تومانوقتی که مزدوران رفتند و از نظر ناپدید شدند، جیکوب هِذر زد زیر گریه. جسد سائول کلامرهم در باد ملایم اندکی تاب میخورد و پسرک آنجا دراز کشیده بود و به آن نگاه میکرد و میگریست. اولینبار بود که میدید کسی را به قتل میرسانند و این منظره هولناکترین چیزی بود که به عمرش دیده بود. با این حال بالاخره به خود جرأت داد و به دره رفت تا به جسد دست بزند.
جیکوب قادر به تشخیص این نکته نبود که تمامیت مرگ در آن جسد لانه کرده است یا در ذهن او. از اینرو صدا زد: «سائول کلامرهم!»
دستش تنها به پای برهنهٔ سائول میرسید. پای جسد را تکان داد تا جوابی از آن بشنود. تنها در آن لحظه بود که عظمت مرگ او را دربرگرفت و وحشت در دلش رخنه کرد.
کلاهپوستیها
35,000 تومان – 117,000 تومانخسرو عینکدودی زده بود و دستها را از پشت کمر به هم حلقه کرده بود و مقابل تانکها راه میرفت. واکس پوتین او هم مثل لوله تانکها زیر آفتاب برق میزد. از آن وقتی که منتظر بودیم، شاید صدبار تا ته صف رفته بود و برگشته بود، درست عین یک آدمآهنی. بالاخره مقابلمان ایستاد و به عنوان فرمانده گروهان منتظر شد تا به او دستور حرکت را بدهند. افسر شده بود و حالا حسابی حرفش برو داشت. عینک مارک ریبنش را از روی صورت برداشته و دوانگشتی در زمین و آسمان معلق نگه داشت. یاد آن وقتی افتادم که پشت نیمکت مدرسه نشسته بودیم و من میخواستم خسرو را با ارتش کلاهپوست ها آشنا کنم. واقعا چی الان از آن دوران در من باقیمانده بود؟ چقدر از خسرو در وجودش بود؟
نفرین پنگوئنینه
65,000 تومان – 289,000 تومانچهارده پنگوئن با چشمهای زرد و آزاردهنده به من خیره شدند. بهنظر مضطرب، افسرده، بداخلاق، سردرگم و بهصورت ناخوشایندی ناآرام بودند. منقارهایشان را پایین آورده بودند و با صدای بلند و غران عوعو میکردند.
سرمایی را پشت سرم احساس کردم.
عطسه کردم.
بازدید از پنگوئنهای باغوحش سنت آوز بدون دستمالم احمقانه بود. حساسیتم نسبت به پنگوئنها حتی از حساسیتم به گورخرها، زرافهها، میمونها، فیلها، شترمرغها، ببرها، خرسها، سمورها، مارها، گوسفندها، گاوها، خزندگان مختلف و پانداها بدتر بود.
شاید دلال حیوانات باغوحش بودن، بهترین انتخاب شغلی من نبوده است.
هرچند، اگر در آن روز بهخصوص و در آن زمان خاص به آن باغوحش نیامده بودم، هرگز داستان آدم پنگوئننما را نمیشنیدم. بنابراین شما هم این داستان را نمیشنیدید.
یک روز بعد از حیرانی
35,000 تومانبه جز پرچم چیزهای دیگری هم بود که باید همراهت میکردند. انگشتری که به مهدیه سفارش داده بودی و شال عزایت. همان شالی که هیچوقت اجازه نمیدادی شسته شود. به مادرت می گفتی« نشور. مگه کسی شال عزا رو میشوره؟ آیت الله مرعشی نجفی نزدیک چهل سال شال عزاش رو نشست» شالت هدیه مهدیه بود. هفت هشت سال، تمام ایام محرم و فاطمیه و عزاداریها همراهت بود. یک شال مشکی نخی بلند. آنقدر بلند که تا روی زانوهایت میرسید. و همیشه یک دور، دور گردنت میپیچیدی.
یادت باشد
55,000 تومانبا هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»
آتشگاه
30,000 تومان – 111,000 تومانلوطک جمعیت زیادی نداشت. افتاده بود در گودی میانِ کوه آتشگاه و جنگلهای بلوط و تپهها. تا به چندمتریاش نمیرسیدی بلوطک را هم نمیدیدی، اما داشتن یک بازار و خانی با یک قلعه، آنجا را مهم کرده بود. از آبادیهای اطراف آدمهای زیادی برای خرید به بازارش میآمدند. علاوه بر آن، تلگرافخانه و چند ادارهٔ حکومتی هم با ساختمانهای یکطبقه و کوچکشان در همین بلوطک بود. مردم از جاهای اطراف برای خریدن نمک، صابون، نفت و پارچه و تعمیر دوچرخهها و رادیوهایشان به بازار بلوطک میآمدند و بازار کوچک بلوطک جوابگوی همهشان بود.