تکل مازیار زارع زیر پای کریم انصاری فرد
25,000 تومان – 96,000 تومانسر فلکۀ سپه، مردان و زنان زیادی ایستاده بودند. بیشتر یا به آن دوردست چشم میانداختند و یا ساعت سیکوی روی دستشان را چک میکردند. بااینکه نظم نداشتند؛ اما بینظم هم نبودند. همۀ این مردان و زنان منتظر را از نگاه گذراندم. خیابان سپه روز عادیای را نمیگذراند. معلوم بود که قزوین، چون پابهماهی است که به درد افتاده و باید فرزندی به دنیا بیاورد. مادرم تا فلکه با من آمد. وقتی خواست خداحافظی کند، گفت:
آمین
20,000 تومانبسم الله الرحمن الرحیم
ای دانای راز
به کجا نگاه کنم؟
کجا را جستجو کنم؟
تا بیایم آن را:
“گنجی که در من پنهان است”
و تو
نقشهاش را در قلب من رسم کردهای.
موهای تو خانه ماهیهاست
25,000 توماندیگر از پا افتادهام. شکمم قاروغور میکند. خالی است مثل طبل هییت چهارسوق. از صبح چیزی نخوردهام. یاد یتیمچههای ننهام میافتم، با پیاز و نان داغ چه میچسبد. اگر با ننهام برگشته بودم حتما الان توی ایوان پای سفرهای که انداخته بود نشسته بودم و لقمه را میگرفتم و پشت بندش یک لیوان دوغ خنک سر میکشیدم.
خوابهای سفید
22,000 تومان – 75,000 تومانبیرون را تماشا میکنم. ساختمانها و درختها در میان مه غلیظ مثل ارواح یخزده از برابر نگاهم میگذرند. نمیدانم چرا سایهٔ هیچ آدمی توی پیادهروها و خیابان نیست. یعنی همه از سرما به خانههایشان رفتهاند؟ شاید هم من نمیتوانم ببینمشان. از پشت این پنجرههای مهگرفته چیز زیادی مشخص نیست؛ اما نمیشود که بیرون سایهٔ سیال هیچ جنبوجوشی توی خیابان نباشد. انگار همهٔ ماشینها و اتوبوسها ایستادهاند و تنها ماییم که حرکت میکنیم. آدمها کجایند؟ آیا قرار است طوفانی بیاید که حتّی یک نفر هم پیدایش نیست؟ شاید هم مشکل از همان مه است.
سیونه پله
49,000 تومان – 142,000 تومانانگار صدایی مدام در گوشم میگفت بلند شو کاری بکن وگرنه هرگز نمیتوانی دوباره بخوابی.
افسانه جزیره کبودان
37,000 تومان – 79,000 تومانهمه سرشان به کاری گرم بود. چندتا از گوزنها پستهی کوهی نُشخوار میکردند. ایپک و ساچلی دنبال هم میدویدند و بازی میکردند. توی دلش گفت: «خوش به حالشون … اونها که یه شاخ عجیب و غریب روی سرشون ندارند … اونها که نباید تصمیم بگیرند!»
تنها در سامسون
35,000 تومان – 99,000 تومانحالا قدم گذاشته بودم در جغرافیای تحقق آرزوهایم. شهری طولانی که در امتداد دلتای دو رودخانه که به دریای سیاه میرسند کشیده شده است. یک شهر بندری بسیار زیبا با همه امکاناتی که برای یک زندگی سنتی – مدرن لازم دارد. برای توصیفش اصطلاح بهتری نمیتوانم پیدا کنم! بگذارید مصداقی بگویم؛ زندگی مثلا در ایستگاه مترو یا تراموا منتظر ایستادهای و همزمان میتوانی گلهی گاو و گوسفندی را که همراه چوپانشان از کنارت رد میشوند تماشا کنی. سرعت رشد و ترقی در سامسون به حدی است که گاهی اجازه هماهنگ شدن با فرهنگ و سبک زندگی مدرن را از مردمش میگیرد. گاهی فکر میکنم اگر بعضی از این مردم اجازه داشتند حتی گاوها و گوسفندان خود را با مترو به چرا میبردند!
خانه مغایرت
22,000 تومانسعید عاشق سحر، دختری از خانوادهای پرجمعیت و سنتی، میشود. او حالا باید خود را با این شرایط جدید و دشوار، که کاملاً برایش غریبه است، وفق بدهد که از دل این تلاشها گاه موقعیتهایی بسیار طنزآمیز خلق میشود.
مزدور
30,000 تومانوقتی که مزدوران رفتند و از نظر ناپدید شدند، جیکوب هِذر زد زیر گریه. جسد سائول کلامرهم در باد ملایم اندکی تاب میخورد و پسرک آنجا دراز کشیده بود و به آن نگاه میکرد و میگریست. اولینبار بود که میدید کسی را به قتل میرسانند و این منظره هولناکترین چیزی بود که به عمرش دیده بود. با این حال بالاخره به خود جرأت داد و به دره رفت تا به جسد دست بزند.
جیکوب قادر به تشخیص این نکته نبود که تمامیت مرگ در آن جسد لانه کرده است یا در ذهن او. از اینرو صدا زد: «سائول کلامرهم!»
دستش تنها به پای برهنهٔ سائول میرسید. پای جسد را تکان داد تا جوابی از آن بشنود. تنها در آن لحظه بود که عظمت مرگ او را دربرگرفت و وحشت در دلش رخنه کرد.