نمایش 25–36 از 36 نتیجه

نمایش 9 24 36

سلفی با خرابکار

60,000 تومان179,000 تومان

مامان‌خان همیشه می‌گوید «آدم باید زبان به دهان بگیرد و شترگلو باشد. یعنی قبل از گفتن چیزی خوب به حرفش فکر کند، حسابی مزه‌مزه‌اش کند، اگر مصلحت و بجا بود، آن‌وقت به زبان بیاورد. چه اصراریه همه‌چیز رو جار بزند». راست می‌گوید؛ آن‌قدر خودش تودار و باسیاست است که من خیلی توی چشمش هستم.

هیولای دریا؛ افسانه ساحل خوف

90,000 تومان269,000 تومان

هیولای دریا داستان هربرت لمون است. او را هربی صدا می‌کنند. هربی مسئول اشیای گمشده هتل لوکس ناتالیوس است که یک روز کار عجیبی می‌کند. ویولت، دختری را که تا نصفه از پنجره توی کیوسکش آمده، توی یکی از چمدان‌ها قایم می‌کند. البته ظاهرا کار خوبی می‌کند، چون مردی عجیب و غریب دنبال ویولت می‌گردد! پس شاید داستان درباره ویولت باشد که داشت از دست مرد عجیب غریبی با یک قلاب به جای دست فرار می‌کرد…! بهرحال ویولت از هربی درخواست می‌کند تا پدر و مادرش را پیدا کند. آن‌ها دوازده سال پیش گم شده‌اند…

عشق یک لبخند نیم سانتی

35,000 تومان99,000 تومان

آقاجان حسابی توی فکر بود و خیره شده بود به دیوار. بیستم را نشانش دادم. دفترم را گرفت دستش و نگاهش کرد. منتظر یک عکس‌العمل شورانگیز بودم؛ اما فقط به اندازۀ نیم سانتی‌متر از هر طرف لب‌هایش کش آمد؛ به اندازۀ دو سانتی‌متر هم سر تکان داد و دفتر را داد دستم. یک‌دفعه سردم شد و فکر کردم یعنی من فقط برای نیم ‌سانتی‌متر لبخند و خوش‌حالی این‌قدر درس خواندم و نوشتم! دفتر را بستم و تصمیم گرفتم بیست را نشان بقیه ندهم.

 

شکوفایی؛ براندازی

90,000 تومان269,000 تومان

حمله آغاز می‌شود. اما نه آن طور که انتظار دارید! با باران شروع می‌شود. بارانی که بذر را حمل می‌کند بذرهایی که یک شبه در همه جا جوانه می‌زنند. این گیاهان ناشناخته زمین‌های کشاورزی را تصرف می‌کنند، چون پیچکی خانه‌ها را دربرمی‌گیرند، حیوانات و مردم را می‌بلعند و بدون توقف به پیش می‌روند! اما در این میان سه نوجوان از خطرات این گیاهان به شکل مرموزی در امان هستند. راز آنها چیست؟ چه چیزی آنها را به‌هم پیوند داده؟ آیا آنها می‌توانند به این کابوس پایان ببخشند.؟

همسایه بغلی 2 ؛ هیولای مرداب گل ختمی

45,000 تومان191,000 تومان

هیچ‌کدام از گولزها، تلفن‌همراه نداشتند و فرانک گولز حسابی مسحور تلفن‌همراه من شده بود. به نظر نمی‌دانست که این روزها چقدر تلفن‌همراه، وسیلهٔ عادی و پیش‌پاافتاده‌ای است.

تلفن‌همراه را از جیب جلوِ هودی‌ام بیرون آوردم و چندتا عکس از پا گرفتم. در صفحهٔ تلفن، پا چندش‌آورتر هم به نظر می‌رسید. گفتم:

«شاید بهتر باشه فلاش بزنم.»

و فلاش تلفنم را روشن کردم و چند سری عکس دیگر گرفتم. نتیجهٔ کار، این بار وحشتناک‌تر بود.

سلام همسایه 1 ؛ خرت و پرت های گمشده

52,000 تومان199,000 تومان

از خواب بیدار می‌شوم و برای یک دقیقه نمی‌دانم که اینجا کجاست. این بخش موردعلاقهٔ من در تمام اثاث‌کشی‌ها است. بوی اتاقم به بوی هیچ‌کدام از اتاق‌هایی که تاحالا داشته‌ام، شبیه نیست. در چارلستون اتاق بویی شبیه به بوی گوشت نمک‌سودشده و خوش‌بوکنندهٔ هوای وانیلی داشت. اینجا بویی شبیه به بوی مسیر کتاب‌خانهٔ اصلی ساحل آلن دارد؛ بویی شبیه به چوب کهنه یا چیزی در همین مایه‌ه

همسایه بغلی 1 ؛ شب شوم برای بچه‌‌قلدرها

50,000 تومان189,000 تومان

من خودم را از پنجره کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم. فرانک شلوار مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود؛ اما من از همان جا که بودم، می‌توانستم ببینم که نه کفش داشت نه جوراب. دقیقاً شبیه همان عکس اینترنتی‌اش بود. همان‌طور که مامان وراجی می‌کرد، فرانک کیک را از دستش قاپید. مامان وقتی هیجان‌زده و دستپاچه می‌شد، نمی‌توانست جلوِ حرف‌زدنش را بگیرد.

افسانه جزیره کبودان

37,000 تومان79,000 تومان

همه سرشان به کاری گرم بود. چندتا از گوزن‌ها پسته‌ی کوهی نُشخوار می‌کردند. ایپک و ساچلی دنبال هم می‌دویدند و بازی می‌کردند. توی دلش گفت: «خوش به حالشون … اون‌ها که یه شاخ عجیب و غریب روی سرشون ندارند … اون‌ها که نباید تصمیم بگیرند!»

کلاه‌پوستی‌ها

35,000 تومان117,000 تومان

خسرو عینک‌دودی زده بود و دست‌ها را از پشت کمر به هم حلقه کرده بود و مقابل تانک‌ها راه می‌رفت. واکس پوتین او هم مثل لوله تانک‌ها زیر آفتاب برق می‌زد. از آن وقتی که منتظر بودیم، شاید صدبار تا ته صف رفته بود و برگشته بود، درست عین یک آدم‌آهنی. بالاخره مقابلمان ایستاد و به عنوان فرمانده گروهان منتظر شد تا به او دستور حرکت را بدهند. افسر شده بود و حالا حسابی حرفش برو داشت. عینک مارک ریبنش را از روی صورت برداشته و دوانگشتی در زمین و آسمان معلق نگه داشت. یاد آن وقتی افتادم که پشت نیمکت مدرسه نشسته بودیم و من می‌خواستم خسرو را با ارتش کلاه‌پوست ها آشنا کنم. واقعا چی الان از آن دوران در من باقی‌مانده‌ بود؟ چقدر از خسرو در وجودش بود؟

نفرین پنگوئنینه

65,000 تومان289,000 تومان

چهارده پنگوئن با چشم‌های زرد و آزاردهنده به من خیره شدند. به‌نظر مضطرب، افسرده، بداخلاق، سردرگم و به‌صورت ناخوشایندی ناآرام بودند. منقارهایشان را پایین آورده بودند و با صدای بلند و غران عوعو می‌کردند.

سرمایی را پشت سرم احساس کردم.

عطسه کردم.

بازدید از پنگوئن‌های باغ‌وحش سنت آوز بدون دستمالم احمقانه بود. حساسیتم نسبت به پنگوئن‌ها حتی از حساسیتم به گورخرها، زرافه‌ها، میمون‌ها، فیل‌ها، شترمرغ‌ها، ببرها، خرس‌ها، سمورها، مارها، گوسفندها، گاوها، خزندگان مختلف و پانداها بدتر بود.

شاید دلال حیوانات باغ‌وحش بودن، بهترین انتخاب شغلی من نبوده است.

هرچند، اگر در آن روز به‌خصوص و در آن زمان خاص به آن باغ‌وحش نیامده بودم، هرگز داستان آدم پنگوئن‌نما را نمی‌شنیدم. بنابراین شما هم این داستان را نمی‌شنیدید.

آتشگاه

30,000 تومان111,000 تومان

لوطک جمعیت زیادی نداشت. افتاده بود در گودی میانِ کوه آتشگاه و جنگل‌های بلوط و تپه‌ها. تا به چندمتری‌اش نمی‌رسیدی بلوطک را هم نمی‌دیدی، اما داشتن یک بازار و خانی با یک قلعه، آنجا را مهم کرده بود. از آبادی‌های اطراف آدم‌های زیادی برای خرید به بازارش می‌آمدند. علاوه بر آن، تلگراف‌خانه و چند ادارهٔ حکومتی هم با ساختمان‌های یک‌طبقه و کوچکشان در همین بلوطک بود. مردم از جاهای اطراف برای خریدن نمک، صابون، نفت و پارچه و تعمیر دوچرخه‌ها و رادیوهایشان به بازار بلوطک می‌آمدند و بازار کوچک بلوطک جواب‌گوی همه‌شان بود.

مناجات الغافلین

30,000 تومان45,000 تومان

«اگر می‌خواهی با خدا صحبت کنی، این کتاب را نخوان! اگر می‌خواهی صادقانه، بی کلک و بی‌ریا با خدا صحبت کنی، این کتاب را نخوان! اگر می‌خواهی وقتی با خدا صحبت می‌کنی، خودخواه، متکبر و عبوس نباشی، این کتاب را نخوان! حالا اگر خیلی اصرار داری این کتاب را بخوانی، هرچه می‌توانی کمتر بخوان؛ پنج صفحه، یا حتی یک صفحه، اگر فقط یک جمله‌اش را خواندی که چه بهتر. اگر ناگهان همه‌اش را خواندی، بدان که آدم‌های این کتاب هنوز ادب و آداب نیایش را نمی‌دانند. از خدا برای آن‌ها بخواه که موقع، مناجات، صادقانه، بی‌کلک و بی‌ریا با او صحبت کنند.»