ورود / ثبت نام
library3
کتابخانه من
فروشگاه صاد
0 محصول / 0 تومان
منو
فروشگاه صاد
ورود / ثبت نام
0 محصول / 0 تومان

صفحه اصلی

داستان و روایت
پژوهش
خودنویس
روایت ایرانی
کتاب صوتی
آموزش درس‌گفتار
وبلاگ
درباره ما

خرید اشتراک سایت

خانه داستان و روایت داستان کوتاه دختر ترکستانی
کمی بعد از اجل 229,000 تومان
بازگشت به محصولات
با بهار می‌آید
با بهار می‌آید 37,000 تومان–111,000 تومان
الکترونیکیکاغذی
دختر ترکستانی

دختر ترکستانی

35,000 تومان–105,000 تومان

عتیق‌آغا تا می‌توانست گام‌هایش را بلند برمی‌داشت دور و دورتر شود؛ اما سر پیچ خیابان احساس کرد مأمور شهرداری هنوز در تعقیبش است. اگر فقط یکی‌دو ماه دیگر متّصل کارش را ادامه می‌داد، می‌توانست یک دکان دروازه‌آهنی بخرد. زمستان‌ها گرمش می‌کرد و ناچار نبود هر روز این کتاب‌های سنگین را به خانه ببرد و بیاورد. در این سن‌وسال، این هوا برایش سردی می‌کرد. دیگر طاقت لب خیابان نشستن را نداشت. یک تابلوِ بزرگ هم بالای دروازهٔ دکانش می‌چسباند که «معالجهٔ آسان سحر و جادو. دعای دلگرمی و محبّت و رفع جنیات در اینجا به‌آسانی معالجه می‌شود.» آن‌وقت هر روز صبح که می‌آمد قفس بودینه‌ها را از شاخهٔ درختی که مقابل دکانش است آویزان می‌کرد. با رنگی دیگر بالای تابلو می‌نوشت:

«دکانِ عتیق‌آغای تعویذنویس.»

الکترونیکی
کاغذی
صاف
افزودن به علاقه مندی
نام کتاب: دختر ترکستانی نویسنده: احمد مدقق مترجم: - گوینده: - ناشر: صاد شابک: 9-93-5996-622-978 دسته: بزرگسال, داستان کوتاه, داستان و روایت
بستن (Esc)

برجسته ترین اثر نشر صاد

"بیروط" تنها اثر ایرانی که همزمان جایزه کتاب سال و جایزه جلال آل احمد را در سال 1402 از آن خود کرد.

شما هم دوست دارید نویسنده شوید؟

نشرسرای خودنویس هرساله طی یک فراخوان ملی همه کسانی را که دارای استعداد نویسندگی هستند به خود فرا می‌خواند.

  • توضیحات
  • نظرات (0)
توضیحات

دختر ترکستانی، مجموعه هفت داستان عاشقانه از احمد مدقق است . این کتاب  در نشر صاد برای دوست‌داران داستان به چاپ رسیده است.

این داستان‌ها اکثر داستان‌هایی عاشقانه‌اند که گاه رگه‌هایی از مهاجرت هم در آن‌ها دیده می‌شود. تلاش‌های معصومانه‌ای که رنج و لذتش در هم تنیده و مخاطب را با آدم‌های سرگشته قصه همراه می‌کند.

پنج داستان این مجموعه در سال‌های مختلف در مجله تخصصی همشهری داستان منتشر شده بودند. هریک از داستان‌ها نامی دخترانه دارد که در جغرافیای ایران و کابل اتفاق می‌گذرد. نثر و زبان داستان‌ها حال و هوایی بومی و اقلیمی به آن داده است. «قیمت»، «خجسته»، «گندُم»، «دختر تُرکستانی»، «شَکردخت»، «حواگُل» و «شکریه» نام داستان‌های این مجموعه‌اند.

گندم

عتیق‌آغا تا می‌توانست گام‌هایش را بلند برمی‌داشت دور و دورتر شود؛ اما سر پیچ خیابان احساس کرد مأمور شهرداری هنوز در تعقیبش است. اگر فقط یکی‌دو ماه دیگر متّصل کارش را ادامه می‌داد، می‌توانست یک دکان دروازه‌آهنی بخرد. زمستان‌ها گرمش می‌کرد و ناچار نبود هر روز این کتاب‌های سنگین را به خانه ببرد و بیاورد. در این سن‌وسال، این هوا برایش سردی می‌کرد. دیگر طاقت لب خیابان نشستن را نداشت. یک تابلوِ بزرگ هم بالای دروازهٔ دکانش می‌چسباند که «معالجهٔ آسان سحر و جادو. دعای دلگرمی و محبّت و رفع جنیات در اینجا به‌آسانی معالجه می‌شود.» آن‌وقت هر روز صبح که می‌آمد قفس بودینه‌ها را از شاخهٔ درختی که مقابل دکانش است آویزان می‌کرد. با رنگی دیگر بالای تابلو می‌نوشت:

«دکانِ عتیق‌آغای تعویذنویس.»

درشت‌خط؛ آخ اگر فقط یکی‌دو ماه دیگر مأمورهای شهرداری دردسر نمی‌شدند. زیرچشمی پشت‌سرش را نگاه کرد و تیزتر راه رفت. جوانک هنوز از پشتش می‌آمد. داخل جوی پر از کثافت تف کرد و از رویش رد شد. سر زانوهایش درد گرفت. مقابل دکانی ایستاد و باز نفسی تازه کرد. مانکن‌ها زیر نور چراغ‌های ویترین برق می‌زدند. نگاهش رفت به پیراهن‌های چین‌چین و توری عروسک‌های پشت ویترین. به این فکر کرد که گندم هم وقت جوانی‌اش به همین زیبایی بوده؟ باید فکر می‌کرد تا صورتش که بیشترِوقت‌ها پوشیده در برقع بود یادش بیاید. به روزهایی فکر کرد که گندم هر صبح از اوّلین اتوبوس پایین می‌شد و خودش را به کلینیک نسائی و ولادی می‌رساند. سایه‌ای روی شیشه‌های دکان افتاد.

«عتیق‌آغا! نامِ خدا عجب تیز می‌روین!»

به عقب برگشت. همان جوانکی بود که از پشت‌سرش می‌آمد. یادش آمد گندم هم در راه‌گشتن چالاک بود. این را وقتی فهمید که در کوچه‌های خیس و گل‌آلود، گام‌های بلند برمی‌داشت و از چاله‌های پرآب جست می‌زد تا به پای گندم برسد. جوان بود و می‌توانست حتّی ساعت‌ها بدود. دست گذاشته بود روی برگهٔ کاغذی که تعویذ محبّت و دلگرمی روی آن نوشته شده بود و هزار روپیه خرجش کرده بود. به گندم رسید. همان دمِ راه‌پلّه‌های کلینیک. پرید روی پلّه‌ها و راهش را گرفت. گندم ترسید. بی‌گپ و سخن سیلی محکمی زد و ناسزایی گفت. عتیق آغا دست روی جیبش کشید تا مطمئن شود تعویذ دلگرمی داخل جیبش است. سر جایش بود. پس چرا بر دل و جگر گندم تأثیری نکرده بود؟ با پشت دست دور دهانش را پاک کرد و همان جا ماند تا ظهر شد. سایهٔ کلینیک تا نیمی از خیابان را گرفت و از ظهر هم رد شد. ماند تا گندم از کارش رخصت شد. خسته‌ازکار، پلّه‌های کلینیک را پایین آمد و رفت سمت چهارراهی. عتیق هم راه افتاد به دنبالش. به چهارراه نرسیده، دید گندم از وسط خیابان رد شد و لبهٔ چادرش گردوخاک جدول پیاده‌رو را روفت و زیر درختی بی‌برگ ایستاد. بدون‌اینکه به آن‌طرف خیابان نگاهی کند، راهش را ادامه داد. سر چهارراه، دست راست که پیچید، خواست گردنش را بچرخاند، ببیند هنوز زیر درخت است یا نه؟ نچرخاند. کاغذ تعویذ را پاره‌پاره کرد و رفت کراچی پاکستان. پیش استاد مشعوف‌دینهو. با لباس‌های پاره‌پاره و لب‌های چاک‌خورده دکان استاد مشعوف دینهو را در بازاری کهنه پیدا کرد. استاد گفت:

«تا که از جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.»

«تا که از جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.»

پرسید:

«چه کنم؟»

گفت:

«سه سال باید زانوی تلمذ بزنی.»

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دختر ترکستانی” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مشابه

الکترونیکیکاغذی

گاف

الکترونیکیکاغذی

من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم

الکترونیکیکاغذی

مکاشفه بهاری یک همسایه واله

الکترونیکیکاغذی

در هرم هوای هترا

الکترونیکیکاغذی

نقطه نقطه خط

الکترونیکیکاغذی

لطفا منتظر بمانید

الکترونیکیکاغذی

چند قدم بعد از خانه عتیق

الکترونیکیکاغذی

زندانبان

logo-samandehi

اینجا کتاب بخوان!

آدرس ما: تهران، خیابان انقلاب اسلامی بین ابوریحان و فلسطین، بن بست سروش، پلاک 2

شماره تماس:  66470016-021

saadpub.ir saadpub.ir

تمام حقوق برای نشر صاد محفوظ است.
  • منو
  • دسته بندی ها
  • داستان و روایت
  • قناری (صوتی)
  • فرهنگ و اندیشه
  • صفحه نخست
  • محصولات
  • حساب کاربری من
  • سبد خرید
  • کتاب‌های الکترونیکی من
  • پرداخت
  • ورود / ثبت نام
سبد خرید
بستن (Esc)

ورود

بستن (Esc)

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد حساب کاربری
سایدبار
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
ورود
ورود با موبایل
ورود با ‫آدرس ایمیل
آیا هنوز عضو نشده؟ اکنون ثبت نام کنید
بازنشانی رمزعبور
ورود با موبایل
ورود با ‫آدرس ایمیل
ثبت نام
قبلا عضو شده اید؟ اکنون وارد شوید
این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس
طراحی شده با   دیجیتس
فروشگاه
کتابهای من
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من