گفت:«بجنب سیا… اینی که دنبالمونه اصلا شبیه آدمیزاد نیست… صورت نداره لاکردار» صدای نفس های بلندشان در سکوت قبرستان پیچیده بود. سیامک از ترس به پشت سرش نگاه نکرد و زیر لبی گفت: « من که گفتم قبر کندن معصیت داره. شبها روح جنازه ها تو قبرستون پرسه می زنند… خدایا به دادمون برس»
شش
در قبرستان ظهیرالدوله نبش قبرهایی به طور پنهانی صورت می گیرد و افراد ناشناسی به دنبال گنجی، قبرهای قبرستان را زیر و رو می کنند. نگهبان قبرستان که پیرمرد بدهیبتی است، در آنجا زندگی مرموزی دارد که از خادمین شاهزاده عزالسلطنه بوده… او از حضور این افراد ناشناس باخبر می شود و با دیدن قبرهای شکافته شده ی رجال قاجار خاطراتی وحشتناک در ذهنش جان می گیرند و او را به دوران جوانی اش می برند…
نام کتاب:
شش
نویسنده:
صفورا مردانی
مترجم:
-
گوینده:
-
ناشر:
صاد
شابک:
4-45-8229-622-978
دسته: بزرگسال, داستان و روایت, رمان
برچسب: افسانه های قاجار، گنج های دوره ی قاجار، الماس کوه نور، دختران ناصرالدین شاه

دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.