خودش هم نمی دانست باید عزادار باشد یا از اینکه زنده مانده احساس پیروزی کند. هرگز صورت حسین از جلو چشمش پاک نشد تصویر صورت سفید بی جانش همیشه زیر پلکهایش بود.
الکترونیکیکاغذی
عیدی موتورچی
قصه از وصیت شهید مفقودالاثری به نام مانده شروع می شود که وصیت می کند در گور پدرش دفن شود. گوری که سالها نامادریش با شک به آنجا می رفته زیرا فکر می کرده که همسرش عیدی آنجا دفن نشده. وقتی به خاطر این وصیت گور را باز می کنند با جسد دیگری رو برو می شوند که جسد عیدی نیست.
توضیحات
نظرات (3)
میترا عبدپور –
بسیار کتاب جذابیه،خوندنش رو توصیه میکنم.تبریک میگم به نویسندهی محترم،امیدوارم باز هم ازشون بخونیم.
مجید –
این که بگم کتاب جذابیه کافی نیست
چنتا خصوصیت میگم توجه کنید
اولا کتاب کلیشه ای نیست موضوع جدید و جالبی داره
شخصی محور نیست و هر شخصیت برای خودش روایتی داره
داستان کسل کننده نیست بطوری که نمیتونی کتاب و زمین بزاری
سبک نوشتن مثل بزرگای رمان نویسی میمونه
تبریک میگم به انتشارات صاد و خانوم سوزنگران
Majid.ranmati –
کتاب و خوندم تموم که شد دوست داشتم چند فصل دیگه هم ادامه پیدا میکرد واقعا خسته نشدم از خوندنش