کتاب تپش خون داستانی از علیرضا ملائی است . این کتاب در نشر سرای خودنویس به چاپ رسیده است. داستانی درباره زندگی زنی خان زاده که باید با روزهای شکوه و جلالش خداحافظی کند. او باید ملک و باغ و زمینش را به جمعی اراذل تحویل دهد.
این کتاب یکی از داستانهایی بود که در مسابقه داستان نویسی خودنویس نشر سرای خودنویس زیر مجموعه نشر صاد شرکت کرده بود.
خصلت مردم ماروخ این بود؛ زندگی خود را بچسب تا زندگیات را به خودشان نچسبانند. مراد و نوچههاش بیرون آمدند. گردآمدن این همه آدم برای نمایش او خوشحالکننده بود؛ اما چیزی کم داشت،یک زهر چشم تا قدرت خود را به مردم بچشاند. لباسهایش را مرتب کرد و خاک را از تنش دور کرد، قدمی در پهنای کوچه کشید و صدا را بالا انداخت:
– امروز همه شیر فهم شدن که سزای گنده شدن جلوی مراد چیه!
گندهشون که این خانوم خانوما بود از میدون به در رفت. تازه اینم بگم چون با شوهر نامزدش هم کاسه بودم. این قدر محترمانه بیرونش کردم، وگرنه اگه شما بودید سر یک روز از ریشه ساقط میشدین.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.