در طلسم قلعۀ اسیرآباد با نادر به سوراخسنبههای روستاهای شمال سرکشی میکنیم و از ماجراهای عجیبوغریبی سر درمیآوریم که گاهی ما را میترساند و گاهی میخنداند و گاهی با خواندنشان از تعجّب شاخ درمیآوریم.
-20%الکترونیکیکاغذی
طلسم قلعه اسیرآباد
50,400 تومان–199,000 تومان
صبح با صدای نعرههای آقاجان از خواب بیدار شدم. وسط یک خواب رؤیایی بودم؛ وسط یک قصر باشکوه. داشتم بهسمت دختری قدم برمیداشتم. دختر شبیه ماه بود. منتظر بود بروم که بهرام هم وارد خوابم شد. بعد آقاجان فریاد کشید. دختر داشت محو میشد که بهرام شروع کرد به خندیدن. دختر محو شده بود. صدای فریادهای آقاجان میآمد. آقاجان به سرش میکوفت و توی حیاط مهگرفته میدوید. مهندس نبود. آقای مهندس انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.