فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم نوشته قدسی خانبابایی در اختتامیه جشنواره خودنویس مقام سوم را کسب کرده است. طرح این رمان از میان ۹۰۰ طرح ارسالی برای جشنواره خودنویس برگزیده شده و زیر نظر استاد خسرو باباخانی به داستان تبدیل شده است.
توجه! توجه! این آگهی، شروع یک طوفان است و معنی و مفهوم آن این است که یک زن تصمیم میگیرد کاری کند کارستان!
فرزانه، شخصیت اصلی داستان، از همان آدمهاست که همیشه قرار است از شنبه شروع کنند. شروع کنندههای خوبی که ادامه دهندههای افتضاحی هستند.
کلاس آرایشگری و خیاطی و کامپیوتر و باشگاه بدنسازی را نصفه کاره رها کرده و یک دفعه تصمیم میگیرد نویسنده شود. با یک شوهر که دو دستی به باورهای مردسالارانهاش چسبیده و یک دختر دم بخت.
همه چیز از یک قول شروع میشود. شوهر فرزانه یک درصد هم به فرزانه و کارهایش اعتماد ندارد. میداند زنش آدم تمام کردن نیست اما این بار قضیه فرق میکند. فرزانه قول میدهد که ۹ ماه دیگر یک رمان تحویل بدهد.
کلاس داستان نویسی با دیوارهای پوشیده شده از عکسهای چخوف و همینگوی، دروازهای است که فرزانه از آن پا به دنیای جدیدی میگذارد: دنیای نویسندگی.
رفاقت با خانم خارجی و رقابت با اختری قشنگه از لحظه لحظههای کلاس، داستان میسازد.
فرزانه به خودش و علی قول داده. پای آبرو در میان است. باید داستان بنویسد. از همهی هم کلاسیها کمتر میداند ولی بیشتر از همه تلاش میکند.
شب و روز کتاب میخواند. کتابهای داستان و رمان و تئوریهای داستان نویسی. همهی آدمهای اطرافش را شخصیتهای داستانی میبیند. تلاش میکند از میان زندگی راهی برای نویسنده شدن پیدا کند.
دنبال سوژه راه میافتد و سر از ناکجا آباد در میآورد. به معنی واقعی کلمه برای یک دستمال، قیصریه را به آتش میکشد.
میرزا غشمشم، لُپ گلی، خانم خارجی، اختری قشنگه و احمد قوری هر کدام داستانهای خودشان را میسازند. زندگی مشترک و ماجراهای نویسندگی فرزانه چنان در هم تنیده میشود که زندگیِ خانم نویسنده را تا مرز فروپاشی پیش میبرد.
فرزانه تمام اتفاقات را با طنزی ملایم تعریف میکند. واگویههای ذهنی و یادداشتهای شخصی اش این امکان را میدهد که درونیترین حس هایش را برملا کند. قدم به قدم مراحل شکلگیری یک داستان را روایت میکند. خواندن این رمان برای کسانی که به داستان نویسی و جزئیات آن علاقهمند هستند جذاب خواهد بود. یک دوره داستان نویسی فشرده با زبان طنز؛ ساده و قابل فهم.
زندگی فرزانه واقعی و در دسترس است. دور از اغراق و رنگ و ریا. فرزانه یکی از ماست؛ زنی در همین حوالی که هر چند زیر لب اما واضح و رسا میگوید: من فقط یک داستان کوتاه نوشته بودم!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.