کتاب میرزا مقنی گور کن اولین داستان علی درزی است .این کتاب در داوری آثار رسیده به مسابقه «خودنویس» سال ۱۳۹۸ توانست به مرحله نهایی راه یابد و مقام نخست مسابقه را از آن خود کند.
میرزا مقنی گور کن داستان پیرمرد چاه کن و تنهایی است. او در روستایی به نام جیران زندگی میکند. در این روستا دو هفته (در اواخر بهار) از سال مسیر قبرستان به دلیل آبیاری مزارع به زیر آب میرود. میرزا؛ از یک قدرت ماورایی برخوردار است! او توسط دختر بچهای قرمزپوش که به خوابهایش میآید، زمان مرگ برخی از اهالی روستا را متوجه میشود و جانِ آنها را نجات میدهد تا این که روزی اتفاقی غیرمنتظره میافتد.
نور خورشید بعد از عبور از ابرهای سنگی، گرمایش را از دست داده بود و با روشنایی خاکستریرنگش فضای اطراف خرابهها را سردتر میکرد. میرزا قوز کرده بود. دستانش را با نفسش گرم میکرد و در بین ویرانهها، بهآرامی گام برمیداشت. ناگهان چیزی قرمزرنگ در کنار تکدرختی خشکیده روی سنگچین چاه، نظرش را جلب کرد. بچهای سرش را در چاه فرو برده بود.
«یوسفه!».
میرزا بهسمتش دوید. به چندقدمیاش که رسید، خشکش زد و میخکوب سرِ جایش ایستاد؛ بچه را شناخت. میرزا متوجه خوابش شد! آه بلندی از ته دل کشید و با لبخندی تلخ، روی زمین نشست؛ سپس از بغلِ جیب، جعبه سیگارِ نقرهاش را درآورد و با طمأنینه مشغول پیچیدن سیگار شد. همین که سیگار را روی لبش گذاشت، پاهای بچه تکانی خورد و از زمین جدا شد. بچه بین چاه و زمین معلق ماند؛ اما میرزا هیچ عکسالعملی از خودش نشان نداد؛ سیگارش را روشن کرد و کامی عمیق از آن گرفت؛
«احد سیزده، یا یوسفپته؟»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.