نمایش 9 24 36

توی چشمش برف می‌بارید

39,000 تومان205,000 تومان

داستان درباره زنی است که تمام تلاشش را می‌کند تا در کارش موفق باشد. مثل خیلی از آدمها هر روز زخمهای روحش را می‌پوشاند تا کسی نبینتشان. گذشت زمان بایدخاطرات و اثرشان  را کمرنگ کنند اما نمی‌شود، خاطرات کش می‌آیند و بر امروز سایه می‌اندازند. ستاره یاد می‌گیرد جراحتهای روحش را در آغوش بگیرد و به راهش برای رسیدن به هدفهای روزمره‌اش ادامه بدهد.با گذشته‌اش آشتی کند و خود را همانطور که هست بپذیرد.

چله هفتم

24,000 تومان125,000 تومان

مریم (راوی داستان ) و امیر به تازگی ازدواج کرده­ اند و زندگی مشترکشان را علی­رغم مخالفت­های خانواده مریم آغاز شده است. هنوز 3ماه از زندگی مشترکشان نگذشته است که مریم باردار شده و متوجه بیماری های خودش می شود و به او تأکید می شود بچه اش را سقط کند اما او علیرغم خطرهایی که متوجه اش است امتناع می کند. این اثر زیبایی های حس مادرانه را به خوبی به نمایش گذاشته است.

استخوان های یخ زده

(دیدگاه کاربر 5)
21,000 تومان115,000 تومان

آدمیزاد هر روز زندگی‌اش در جدل است. تنها تفاوت ما چیزهایی است که بر سر آن‌‎ها مجادله می‌کنیم. معیار و میزان این است که چقدر بر سر مسائل مهم مکث می‌کنیم و می‌جنگیم. در این سلسله‌داستان‌ها انسان‌هایی را می‌بینیم که در دنیای مدرن، بحبوحه‌های بنیادین و وجودی خود را کشف و بر سر آن‌ها می‌جنگند. این شخصیت‌ها با مسائلی چون افسردگی، جنون، مالیخولیا، کابوس، احساس گناه، پریشانی و سردرگمی‌های شخصی و اجتماعی و تنهایی مبارزه می‌کنند و یا با عشق پیروز می‌شوند و یا به مرگ می‌بازند. این قصّه‌ها تلاشی روان‌شناسانه برای شناخت روان آدمی و به‌ویژه زنان و برخورد آن‌ها با جهان مدرن است. داستان‌هایی که روایت می‌شوند تا از معمّای بزرگ چرایی و چگونگی برخورد انسان‌ها با مشکلات و دوراهی‌های اساسی زندگی‌شان پرده بردارد.

از این شهر می روم

27,000 تومان135,000 تومان

عبدالله، سفال‌گری است عاشق پیش‌بینی باد و باران. جوانی‌اش را هم گذاشت پای همین. اما وقتی پیش‌بینی می‌کرد، آنقدر استرس و اضطراب داشت، که چند بار کارش به بهداری کشید. کار آن‌قدر بالا گرفت که به او لقب عبدالله دیوانه دادند. حتی وقتی بزرگ‌تر شد، کسی حاضر نبود به او دختر بدهد. پدربزرگش که در حال احتضار بود، از عبدالله قول گرفت که «دیگر پیش‌بینی نکند.» اول برایش سخت بود. اما با توجه به خشکسالی‌‌ها و نیامدن باران، این امر برایش عادی شد.

اما ماجرا از آن‌جا آغاز شد که خانواده‌ای به عبدالله اجازه دادند بیاید خواستگاری دخترشان. در همین حین، عبدالله می‌شنود مردم شهر می‌خواهند آیین نماز باران را به جا بیاورند. او خیلی جلویِ خودش را می‌گیرد که حرفی نزند. اما با توجه به شناختی که از هواشناسی داشت، گفت: «نماز و دعا فایده نداره. بارونی در کار نیست.» اما مردم علیه او گارد می‌گیرند که «اصلا علت اینکه این سال‌ها خشکسالی بوده، اینه که تو با پیش‌بینی‌هات برای خدا تعیین تکلیف می‌کردی. خدا هم غضب کرده.»

حوری نساء

22,800 تومان189,000 تومان

وقتی‌که غروب، قالی زردش را از شانهٔ میل‌فرهاد، همان صخرهٔ اسطوره‌ای روستا، بر دل صحرا می‌کشید، گلّه‌های تشنهٔ گوسفندان و گاوها بلافاصله در فراخی قنات دیده می‌شدند. قنات ما ازاینکه آبشخور گوسفندان بود، غروب‌هایش جلوهٔ بیشتری داشت. کار ما دختران که تمام می‌شد، بعدازآن پسرک‌های روستا با شیرجه در پهنای گَدوُل، آنجا که انبوهی از آب‌های زلال چشمک می‌زد، شادمانه شنا می‌کردند.

تپش خون

25,000 تومان165,000 تومان

خصلت مردم ماروخ این بود: زندگی خود را بچسب تا زندگی‌ات را به خودشان نچسبانند. مراد و نوچه‌هایش بیرون آمدند. گردآمدن این‌همه آدم برای نمایش او خوش‌حال‌کننده بود؛ اما چیزی کم داشت؛ یک زهرچشم تا قدرت خود را به مردم بچشاند. لباس‌هایش را مرتب کرد و خاک را از تنش دور کرد. قدمی در پهنای کوچه کشید و صدا را بالا انداخت:

«امروز همه شیرفهم شدن که سزای گنده‌شدن جلوِ مراد چیه! گنده‌شون که این خانوم‌خانوما بود، از میدون به‌در رفت. تازه اینم بگم چون با شوهر نامردش هم‌کاسه بودم، این‌قدر محترمانه بیرونش کردم وگرنه اگه شما بودید، سر یه روز از ریشه ساقط می‌شدین.»

شکوفایی؛ براندازی

74,250 تومان369,000 تومان

حمله آغاز می‌شود. اما نه آن طور که انتظار دارید! با باران شروع می‌شود. بارانی که بذر را حمل می‌کند بذرهایی که یک شبه در همه جا جوانه می‌زنند. این گیاهان ناشناخته زمین‌های کشاورزی را تصرف می‌کنند، چون پیچکی خانه‌ها را دربرمی‌گیرند، حیوانات و مردم را می‌بلعند و بدون توقف به پیش می‌روند! اما در این میان سه نوجوان از خطرات این گیاهان به شکل مرموزی در امان هستند. راز آنها چیست؟ چه چیزی آنها را به‌هم پیوند داده؟ آیا آنها می‌توانند به این کابوس پایان ببخشند.؟

پیامبر بی‌معجزه

45,750 تومان189,000 تومان

این کتاب داستان جنگ و جدال میان روح و نفس آدمی است. لغزش‌هایی که هر لحظه رخ می‌دهد و تمایلات و تردیدهایی که مسیر زندگی انسان را مشخص می‌کند….

ناقوس‌ها به صدا در می‌آیند

قیمت اصلی: 35,000 تومان بود.قیمت فعلی: 26,250 تومان.

غریبه نفس بلندی کشید. اضطراب چند لحظه پیش از نگاهش رخت بست. کشیش اما هنوز با تردید و ابهام به او نگاه می‌کرد. غریبه با نگاهش به کیف اشاره کرد و گفت: «من یک کتاب قدیمی دارم، خیلی قدیمی…

این بار نوبت کشیش بود که نفس بلندی بکشد؛ پس او فروشنده‌ی یک نسخه‌ی قدیمی است. اما کشیش آن قدر تجربه داشت که تا غریبه‌ها را نیازموده خود را خریدار نسخه‌ی خطی معرفی نکند. گفت: «آیا شما نباید به یک خریدار کتاب‌های قدیمی مراجعه می‌کردید؟ این جا کلیساست پسرم.»

غریبه گفت: «به من گفته‌اند شما خریدار کتاب‌های خطیِ نفیس هستید. کتاب من یک کتاب استثنایی است.»

 

همسایه بغلی 2 ؛ هیولای مرداب گل ختمی

53,250 تومان239,000 تومان

هیچ‌کدام از گولزها، تلفن‌همراه نداشتند و فرانک گولز حسابی مسحور تلفن‌همراه من شده بود. به نظر نمی‌دانست که این روزها چقدر تلفن‌همراه، وسیلهٔ عادی و پیش‌پاافتاده‌ای است.

تلفن‌همراه را از جیب جلوِ هودی‌ام بیرون آوردم و چندتا عکس از پا گرفتم. در صفحهٔ تلفن، پا چندش‌آورتر هم به نظر می‌رسید. گفتم:

«شاید بهتر باشه فلاش بزنم.»

و فلاش تلفنم را روشن کردم و چند سری عکس دیگر گرفتم. نتیجهٔ کار، این بار وحشتناک‌تر بود.

سلام همسایه 1 ؛ خرت و پرت های گمشده

54,750 تومان225,000 تومان

از خواب بیدار می‌شوم و برای یک دقیقه نمی‌دانم که اینجا کجاست. این بخش موردعلاقهٔ من در تمام اثاث‌کشی‌ها است. بوی اتاقم به بوی هیچ‌کدام از اتاق‌هایی که تاحالا داشته‌ام، شبیه نیست. در چارلستون اتاق بویی شبیه به بوی گوشت نمک‌سودشده و خوش‌بوکنندهٔ هوای وانیلی داشت. اینجا بویی شبیه به بوی مسیر کتاب‌خانهٔ اصلی ساحل آلن دارد؛ بویی شبیه به چوب کهنه یا چیزی در همین مایه‌ه

همسایه بغلی 1 ؛ یک شب شوم برای بچه‌‌قلدرها

54,750 تومان229,000 تومان

من خودم را از پنجره کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم. فرانک شلوار مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود؛ اما من از همان جا که بودم، می‌توانستم ببینم که نه کفش داشت نه جوراب. دقیقاً شبیه همان عکس اینترنتی‌اش بود. همان‌طور که مامان وراجی می‌کرد، فرانک کیک را از دستش قاپید. مامان وقتی هیجان‌زده و دستپاچه می‌شد، نمی‌توانست جلوِ حرف‌زدنش را بگیرد.