کتاب آماده ترور باش نوشته علی براتی کجوان است. روایتهای کتاب آماده ترورباش به قلم علیبراتیکجوان روایتگر همین قصههای به ظاهر سادهست، با بیانی ملموس و آشنا که ما را به روزهای دور و پرالتهاب مردمانی خالص و نزدیک میبرد.
آجر به آجر بنای انقلاب را مردمانی از گوشه گوشه این خطه چیدهاند. از این رو هنوز هزاران قصه ناگفته است. روایتها گاهی آینهای میشوند برای بازنمایی آدمهایی که در شلوغی تاریخ از یادها رفتهاند. قهرمانهایی که دیوارهای کوچه و بازار و مسجد به خود دیدهاند و از یاد نبردهاند. پسر نوجوانی که بسته حاوی اعلامیهها را در میان نگاههای جستوجوگرانه ماموران ساواک به مقصد میرساند. خواهری نگران که کیفی پر از اعلامیه را جا به جا میکند. پسری که به امر مادرش در ساعات حکومت نظامی نوار سخنرانیای را به دست صاحبش میرساند.
به نفس نفس میافتم. صدای ماشینها نزدیکتر میشود. ماشین سر خیابان میایستد به پیاده رو میزنم و خود را پنهان میکنم. ماشین به خیابان میپیچد، من به کوچه میپیچم. ماشین نزدیک میشود، موتور را به دیوار تکیه میدهم. نمیدانم چه کار کنم، به طرف آخر کوچه میدوم. اما کوچه بنبست است. خودم را توی تاریکی میکشانم، ماشین میایستد، صدای قدمهایی میآید که توی کوچه میپیچد. به موتور نزدیک میشود، کمی به آن ور میرود و آرام به آخر کوچه خودش را میکشاند. از ترس چشمهایم را می بندم. بدنم کرخ شده و نفسم بند میآید. قدمها به نزدیکیام میرسد و میایستد. نمیدانم چقدر میگذرد اما قدمها از من دور میشود. و صدای پاها محو میگردند. جرأت ندارم چشمهایم را باز کنم. وقتی از لای پلکهایم نگاه میکنم هیچ کس در کوچه نیست!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.