کتاب کوآلای خاکستری نوشته فاطمه بهبودی است. این کتاب مجموعهای از داستانهای مستقل است که در هر داستان روایتی جذاب دنبال میشود. در خود داستان کوآلای خاکستری زن از خواب بیدار میشود و میبیند همسرش به یک کوآلای خاکستری تبدیل شده است.
این کتاب روایتی جذاب و پرکشش است که خواننده را با خودش همراه میکند. نثر کتاب روان است و بخش زیادی از تجربههای روزمره در لابهلای داستانها پنهان شده است و همین اعتماد مخاطب به متن را بالا میبرد.
این حاج آقا! حاج آقا عزتی که میگویند از اول که حاجی نبود! یک شاگرد یتیم آس و پاس بود که تو بازار از این حجره به آن حجره سگدو میزد تا سر و ته دخل یک روزش بشود خرج یک کف دست نان و یک پیاله اشکنه. وقتی که خیلی خوب درمیآورد، ظهر میتوانست یک تخممرغ هم توی اشکنهاش بزند و دلی از عزا دربیاورد. آقایم خدا بیامرز زیر پر و بالش را گرفت تا توانست خودش را از پادویی بیرون بکشد. بعد هم از روی خوشنیتی من را داد بهش. یک کمی بعد فهمیدیم بچهدار نمیشویم. رفتیم سراغ دکتر، و دوا و درمان. دکتر گفت که حاجی عقیم است و بچهاش نمیشود. هر کی گفت عمرت را بردار برو، گفتم: «درست نیست ولش کنم؛ من که برای بچه باهاش ازدواج نکردهم!» ماندم. با نداریاش ساختم و حاجی حاجی به دُمش بستم تا شد حجرهدار بازار. دست هر ننه قمری را گرفتم و بردم مغازهاش تا یک تکه جنس از او بردارد و حاجی سودی کند و کارش بالا بگیرد. حالا که به جایی رسیده، من را نمیشناسد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.