نمایش 9 24 36

دختر ترکستانی

35,000 تومان

عتیق‌آغا تا می‌توانست گام‌هایش را بلند برمی‌داشت دور و دورتر شود؛ اما سر پیچ خیابان احساس کرد مأمور شهرداری هنوز در تعقیبش است. اگر فقط یکی‌دو ماه دیگر متّصل کارش را ادامه می‌داد، می‌توانست یک دکان دروازه‌آهنی بخرد. زمستان‌ها گرمش می‌کرد و ناچار نبود هر روز این کتاب‌های سنگین را به خانه ببرد و بیاورد. در این سن‌وسال، این هوا برایش سردی می‌کرد. دیگر طاقت لب خیابان نشستن را نداشت. یک تابلوِ بزرگ هم بالای دروازهٔ دکانش می‌چسباند که «معالجهٔ آسان سحر و جادو. دعای دلگرمی و محبّت و رفع جنیات در اینجا به‌آسانی معالجه می‌شود.» آن‌وقت هر روز صبح که می‌آمد قفس بودینه‌ها را از شاخهٔ درختی که مقابل دکانش است آویزان می‌کرد. با رنگی دیگر بالای تابلو می‌نوشت:

«دکانِ عتیق‌آغای تعویذنویس.»

هدیه‌ای از یک جن

32,000 تومان

سرشت انسان همواره بر مدار کشف و شهود وقایع ناب و عجیب استوار بوده و افراد از مواجهه‌شدن با وقایع ماورایی و خارج از دایرۀ روزمرّگی‌ها لذّت می‌برند. رمان هدیه‌ای از یک جن روایتی است هیجان‌برانگیز که شما را با دنیای اتّفاقات خارق‌العاده اما باورکردنی پیوند می‌زند و حس شورانگیز خواندن یک داستان پرماجرا با فرازونشیب‌های جذاب را برایتان به ارمغان می‌آورد. شما در هنگام مطالعۀ این کتاب ناخودآگاه خود را در جایگاه شخصیت اصلی می‌بینید و عشق، ترس و وحشت را تجربه و گام‌به‌گام برای به‌دست‌آوردن روابط علّی‌ومعلولی رویدادها تلاش می‌کنید.

حوری نساء

57,000 تومان

وقتی‌که غروب، قالی زردش را از شانهٔ میل‌فرهاد، همان صخرهٔ اسطوره‌ای روستا، بر دل صحرا می‌کشید، گلّه‌های تشنهٔ گوسفندان و گاوها بلافاصله در فراخی قنات دیده می‌شدند. قنات ما ازاینکه آبشخور گوسفندان بود، غروب‌هایش جلوهٔ بیشتری داشت. کار ما دختران که تمام می‌شد، بعدازآن پسرک‌های روستا با شیرجه در پهنای گَدوُل، آنجا که انبوهی از آب‌های زلال چشمک می‌زد، شادمانه شنا می‌کردند.

زندگی با دور ریختنی‌های کمتر

45,000 تومان

مطمئنا این حالت را شما هم تجربه کرده‌اید: چیزی می‌خرید و می‌بینید مفت نمی‌ارزد؟ یا وسیله‌ای می‌خرید که بعد از چند هفته استفاده خراب می‌شود. به قول تارا باتن: «خانه و زندگی‌مان پر شده از چیزهایی که ناامیدمان می‌کنند». اما چاره چیست؟

گاه رویش عَشَقه

43,000 تومان

قبلاً بدون‌‌اینکه گوشَت را روی دیوار بگذاری، صدایشان می‌آمد؛ ولی حالا اگر یک ساعت هم سرت روی دیوار باشد، حتّی اگر گردنت هم بشکند، هیچ صدایی نمی‌شنوی. معلوم نیست توی این مدت که نبوده‌ام چه اتّفاقی افتاده.

هوا ابری است. می‌آیند از جلوِ خورشید رد می‌شوند و هوا را تاریک‌وروشن می‌کنند. یک روز که هوا آفتابی بود، خاک حیاطشان را زیرورو کردند تا بیایند و سنگ‌کاری کنند؛ ولی بعد از یک‌مدت، همه از کف حیاط یادشان رفت. خاکی که برای بالاآمدن کف حیاط آوردند و خالی کردند، خیلی قهوه‌ای و مرغوب است زود بار می‌دهد. این را گفتم و اینکه یک درخت گردو آن گوشه‌ها بکارند؛ ولی یادمان رفت.

ساختمان خانه دوطبقه است؛ طبقۀ بالا یک اتاق‌خواب که ایوان کوچکی دارد و نرده‌های فلزی‌اش که از لای نمای آجر تیره بیرون زده‌اند. روی بعضی آجرها سوراخ شده. دهانۀ سوراخ‌ها گشادتر هستند و بعد راست رفته‌اند تو. حتّی یکی‌دوتا هم به گچ داخل اتاق‌ها رسیده‌اند و مثل دل‌وروده که پاره می‌شوند، تکّه‌پاره کرده‌اند. از بیرون که سوراخ‌ها را به هم وصل کنی، شبیه ستاره‌های صورت فلکی هستند.

چهار نفر بودند؛ ولی حالا معلوم نیست کجا رفته‌اند.

رویاهای رنگی یک کور مادرزاد

73,000 تومان

روزی که پدر برایم پیانو می‌خرید، گفت:

«مرد اگر چیزی برای پنهان‌کردن نداشته باشد، چیزی هم برای ترسیدن ندارد.»

تا آن روز تصوّرم از ترس پدر یک نخ سیگاری بود که دم ‌ظهر با همکارش توی پادگان کشیده بود و بوی آن حتّی از زیر عطر تند گل‌محمدی‌ای که روی پیراهنش خالی کرده بود هم به دماغ می‌زد. مادر هیچ‌وقت نمی‌فهمید یا شاید هم می‌فهمید و به ‌روی خودش نمی‌آورد. آن روز خریدن پنهانی پیانو از پیرمرد ارمنی هم اضافه شد به تصوّرم از ترس‌های پدر.

با تنهایی قدم می‌زنم

65,000 تومان

چند وقتی می‌شود دلم ریخته. قلبم ریخته. به قول احسان افتاده. ترس‌هایم را کرده‌ام. به همانی که فکر می‌کرده‌ام، رسیده‌ام. دکتر که از آزمایش‌ها گفت، گفت که حدسم درست بوده. یکهو تمام زندگی‌ام با مصطفی مثل قطاری از ریلِ خاطراتم رد شد. احساس کردم زندگی شیرینم چه کوتاه و چه زود گذشت؛ اندازۀ چشم‌به‌هم‌زدنی حتّی و یکهو قدرش، قدر و قیمتش جلوِ چشم‌هایم بزرگ شد. برق زد و تند دور شد؛ دست‌نیافتنی.

بچه‌تان مبارک

19,000 تومان

خانم و آقای توک

مثل همهٔ آخرهفته‌ها خانم و آقای توک، سگشان را در خانه گذاشتند و به مهمانی رفتند. البته خودشان از شنیدن کلمۀ سگشان به‌شدّت ناراحت می‌شوند و ترجیح می‌دهند سگشان را یا پسرشان بگوییم یا اسمش را؛ ناندا. روز اوّلی که اسباب‌کشی کردند، همهٔ همسایه‌ها پشت درهای بسته‌شان فقط صدای خانم توک را می‌شنیدند:

«بدو مامان. بیا پسرم.»

و صدای آقای توک:

«از این‌طرف بابایی، اون‌ور نه، از این‌طرف.»

و صدای ضعیف و زیری که انگار فقط بله‌گفتن بلد است و گاهی پشت‌سرهم تکرار می‌کرد:

«بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله، بله…»

مرثیه‌ای برای رویای آمریکایی

60,000 تومان

اين اثر در واقع نقد هايي است بر سيستم سياسي، اقتصادي آمريکا از سوي آقاي نوام چامسکی…

مُردی؟ خب که چی؟

45,000 تومان

بسیاری از اخباری که مرتبط با کشته شدن و یا خشونت علیه زنان سیاه پوست است، حتی در مطبوعات محلی نیز مورد توجه قرار نمی‌گیرند. شریل ال نیلی دست به مقایسه‌ای زده است و با تحلیل دقیق خود نشان می‌دهد که زنان سیاه‌پوست بیشتر از زنان سفیدپوست قربانی جرایم خشونت‌آمیز می‌شوند ولی آنچه اهمیت دارد این است که رسانه‌های کمتری پرونده‌های آن‌ها را پوشش می‌دهند و غالباً پلیس این موارد را جدی نمی‌گیرد.

فراتر از جنون

45,000 تومان

فراتر از جنون دقیقاً همان جایی است که دیگر فکر نمی‌کنی و درکی از اطراف نداری. فراتر از جنون برای من یعنی یک جنازه که نفس می‌کشد یا یک نابینا که تماشا می‌کند. همه‌چیز زمانی‌که انسان به فراتر از جنون می‌رسد می‌تواند تبدیل به یک توهّم شود و مانند دروغی کثیف، رنگ حقیقت به خود بگیرد.

تپش خون

50,000 تومان

خصلت مردم ماروخ این بود: زندگی خود را بچسب تا زندگی‌ات را به خودشان نچسبانند. مراد و نوچه‌هایش بیرون آمدند. گردآمدن این‌همه آدم برای نمایش او خوش‌حال‌کننده بود؛ اما چیزی کم داشت؛ یک زهرچشم تا قدرت خود را به مردم بچشاند. لباس‌هایش را مرتب کرد و خاک را از تنش دور کرد. قدمی در پهنای کوچه کشید و صدا را بالا انداخت:

«امروز همه شیرفهم شدن که سزای گنده‌شدن جلوِ مراد چیه! گنده‌شون که این خانوم‌خانوما بود، از میدون به‌در رفت. تازه اینم بگم چون با شوهر نامردش هم‌کاسه بودم، این‌قدر محترمانه بیرونش کردم وگرنه اگه شما بودید، سر یه روز از ریشه ساقط می‌شدین.»