پایتون
دنیایی را تصور کنید که در آن کتابها از بین رفتهاند و یک ویروس اینترنتی مشغول نابود کردن باقیمانده آثار کتابها در اینترنت است. حالا این ویروس اینترنتی به شاهنامه رسیده است و ما به کسی نیاز داریم که به جهان شاهنامه رفته و این ویروس اینترنتی را نابود کند. راستی، اگر واقعا آثاری مانند شاهنامه نابود شوند، چه مقدار از فرهنگ و هنر این مرز و بوم میتواند باقی بماند؟ پایتون تنها یک رمان علمی تخیلی نیست، بلکه یادآور آنچیزهاییست که در حال فراموش شدنند.
روایت ایرانی (شماره پنجم)
آلوده شدن داستان ایرانی به اندیشه غرب و به طور اخص مدرنیته که آبشخورش اندیشه رومی و یونانی است ما را بر آن داشته است تا در فکر احیای روایت ایرانی و مناسبسازی داستانهای ایرانی بر اساس مبنای اندیشهای تمدن اسلامی-ایرانی باشیم. بر این باوریم چنانچه داستان و روایت ایرانی بنایش را بر اساس تفکرات والای اسلامی-ایرانی اصلاح کند، دوباره توجه دنیا به ادبیاتمان جلب خواهد شد و هم به صورت امروزی در بین جوانهایمان رخنه خواهد یافت.
اساطیر در متون تفسیری فارسی
اسطوره نقل کنندهی سرگذشت قدسی و مینوی است. راوی واقعهای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است. به بیانی دیگر اسطوره حکایت می کند که چگونه از دولت سر و به برکت کارهای نمایان وبرجسته موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی، چه کل واقعیت: کیهان؛ ازیا فقط اجزایی از واقعیت: جزیره ای، نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی، نهادی، پا به عرصهی وجود نهاده است…
روزها
نویسنده با فرمی که برای داستانهایش انتخاب کرده، حرف دنیای مدرن را میزند که انسان همان لحظهای است که دارد زندگی میکند. لزوماً پای هدف و پیامی در زندگی در میان نیست. اینگونه داستانها پیامی ندارند. انسان معاصر را در هر رفتار و هر کنشش نشان میدهند که گاهی خالی از معناست.
آنجا که جایی نیست
فرض کنیم از حدی نسبی که نیاز داریم برای زندگی، فراتر آمدیم و پولِ بیشتری داشتیم و میتوانستیم کارهای دیگری کنیم و وسایل دیگری داشته باشیم و بهراحتی بنشینیم و پایمان را بیندازیم رو پایمان و… اما صبر کنیم همین جا. حتّی قبلترش: آن کارهای دیگر چیست؟
سعید مشکل دارد. وضع زندگیاش خوب است و بد و خودش را در آن حدِّ نسبی راحتی نمیبیند. خسته نمیشود. خودش را میاندازد به کاری جدید؛ به راهی جدید و روزبهروز، تکوتنها و پیوسته کار میکند. مصمم؛ اما کمکم خسته میشود و دلزده. چهکار کند؟ چهکار میکنی؟ تصوّر کن که در حدِّ خودت میتوانی هر کاری که میخواهی بکنی و هیچ بندی هم نمیبندد تو را و بعدازاینها، از پیِ چند روز یا چند ماه و سال، همچنان شوقوذوق داری؟ فکر کن فکر. کن فکر کن: چقدر دستت باز است؟
«آنجا که جایی نیست» حکایت شکلگرفتن شعلۀ زیادهخواهی در زندگی یک پدر خوب و همسر دلسوز است! شعلهای که در ابتدا شرارۀ کوچکی بود…
دو مسلمان در محضر کی یر کگورد
شما در دو مسلمان در محضر کییرکگور با رمانی فلسفی روبهرو هستید؛ رمانی که شما را میبرد به مباحث میان مهاجران ایرانی در کشور دانمارک. اگر به مسائل مهاجرت و نگاه ایرانیان مهاجر به کشورشان علاقهمندید، رمان دو مسلمان در محضر کییرکگور هم شما را مشغول میکند و هم با مسائل موردعلاقهتان آشنایتان میکند.
این رمان اثری است نیمهداستانی و نیمهفلسفی که به شکل بیشتر آثار سورن کییرکگور فیلسوف قرن هجدهم دانمارک نوشته شده است. بیشتر منتقدان اینگونه آثار فیلسوف را رمان میدانند؛ چراکه اشخاصی داستانی با زمینههای مختلف عناصر فلسفی موردنظر نویسنده را بیان میکنند. علت این امر ماهیت وجودی فلسفۀ کییرکگور است که در کتاب حاضر ص 120 بهتفصیل شرح داده شده است.
در این کتاب ابتدا سه ایرانی از زبان خود به شرح مسائلی از جامعۀ دانمارک میپردازند و سپس نفر چهارم آنها را باتوجهبه رویکردشان به مسائل، در سه ساحت ازخودبیگانه، حسانی و اخلاقی جا میدهد و در دنباله معلوم میشود که خود او مذهبی است. اینها ساحتهایی است که نزد کییرکگور فلسفۀ مراحل نام دارد.
همزمان کتاب تصویری گسترده از وضع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دانمارک و بهخصوص مسلمانها بهدست میدهد.
من از مردن میترسیدم
حداقل کاری که انسان در طول زندگی اش می تواند انجام دهد، فارغ از غلبه بر ترس هایش ، حفظ امید به زندگی و از همه مهمتر کسب تجربه از اتفاقهایی که یا خود به آن دامن زده و یا در آن به عمد و یا غیر عمد نقشی داشته است.
سرد گرم
تا حالا به این موضوع اندیشیدهاید که چه چیزی باعث جدایی روابط خانوادگی و سردی آن میشود؟ گاه ما انسانها چنان غرق در تمایلات افراطی خویش میشویم که از اصل خویش دور شده و جایی خود را تنها مییابیم؛ اما هیچ اتّفاق و حضور شخصی در زندگی ما اتّفاقی نیست. گاه اتّفاقاتی رخ میدهد که اگر حتّی اگر روشنی اندکی در دل داشته باشیم، ما را بهسوی شناخت خویش و بازگرداندن ما به اصل خویش میکشاند.
این داستان، داستان بازگشت یک انسان به اصل خویش است که با اتّفاقاتی جرقۀ این بازگشت رخ میدهد. خود را تنها در خلوتی رعبانگیز اما زیبا میبیند و گذشتهای که در فکرش میگذرد. کجا اشتباه کرده و مسیر را غلط رفته است؟ چرا و چگونه اینطور تنها شده بود؟ حال که خود را در مسیر خطرناکی میدید، باید خویش را میساخت. او فرو ریخت و دیگربار خود را بنا کرد. قدر نشانههای خداوند در زندگی خود را بدانیم و خویش را بسازیم.
خاطرات روزانۀ افغانستان ازظاهرشاه تاطالبان
کتاب داستان تناقضات و پشتکوواروزدنهای سیاستهای هند در افغانستان در دورۀ اشغال این کشور بهوسیلۀ شوروی سابق است. سیاستی که به نظر مترجم هنوز هم و پس از تحوّلات گوناگون سیاسی و آمدن و رفتن چند دولت در افغانستان هنوز ادامه دارد. برایناساس مطالعۀ آن برای پژوهشگران تاریخ افغانستان و خود عزیزان افغانستانی بهویژه نسل جوان، دانشجویان و دانشگاهیان این کشور بسیار سودمند و آموزنده است.
علاوهبر این کتاب یک مجموعۀ آموزشی بهویژه برای آنان است که از نهادها و ارگانهای مختلف به خارج از کشور اعزام میشوند که پیرامون خویش را و رفتار و سیاستهای دیگر هیئتهای مأمور را چگونه ببینند.
این اثر حتّی برای خبرنگاران غیروابسته و نیز بازرگانانی که با دیگر کشورها دادوستد دارند، درسهایی برای آموختن دارد.
دلیل همۀ موارد پیشگفته خود نویسندۀ کتاب است. او پیش از اعزام به افغانستان وزیر خارجۀ هند بوده است. با سالها تجربه در این سمَت و نیز به دلیل حضورش بهعنوان سفیر در دیگر کشورهایی مانند پاکستان، بنگلادش، سریلانکا و… که به دلایل مختلف برای دولت و کشور هند بسیار اهمیت داشتهاند.
مرگ جاوید
در حالی که جنگ بین ایران و عثمانی در جریان است. جوانی ایرانی راهی عثمانی میشود تا ماموریتی غیر ممکن را به سرانجام برساند. ماموریتی که او را سرانجام به تاریکترین مناطق اروپا میکشاند. جایی که هیولای خفته در انتظار زندگی است. هیولایی مشهور به کنت دراکولا.
بیروط
بیروط فقط یک مکان نیست، فقط یک شهر خاورمیانه ای نیست؛ بیروط سرآغاز تغییری است برای مرد جوان مستندسازی که در زمانه ی پراضطراب و هیاهویی که داعشی ها و تکفیری ها راه انداخته اند از آلمان به بیروط می رود تا با مردی آشنا شود که می گوید: کشور با محبت ساخته می شود.
آوای زمین
«آوای زمین» رمانی است با موضوعی تازه و نثری محکم و شاعرانه که تخیل خواننده کتاب را به شالیزارهای حاصلخیز و پشتپرده تغییرکاربری بیرویه باغها و مزارع جغرافیای شمال ایران میبرد. در این میان، پای قصهای عاشقانه هم درمیان است. آوا دختر جوانی است که در مسیر زندگی حرفهای خود با این واقعیت روبهرو میشود که در شهر زادگاهش، باغ و شالیزار با مدیریت نادرست شهری دارند از دست میروند و درعوض آن، روزبهروز ساختمانهای غیرمجاز، جای زمینهای مرغوب و سبز را پر میکنند. او که با فرازونشیبهای عاشقیت در زندگی شخصی خود دستوپنجه نرم میکند، چاره کار را در مادری برای زمین و توجه به حیاتش میبیند اما در این راه همچون راه عشق با دشواریهایی مواجه میشود.