داستان، زندگی طوبیخاتون را روایت میکند که باوجوداینکه از تمکّن مالی برخوردار است و نیمی از شهر و روستایی که ساکن آن است، متعلّق به اوست؛ اما منزوی است.او بهجز چهار فرزند و همسرش و خدمتکارش عشرت، هیچ ارتباطی با مردم ندارد. اما به خانوادهاش سخت گرفته. تاجاییکه برایشان مدام تصمیماتی میگیرد و فرزندانش را عاصی میکند. او طی تماسی مجبور میشود برای دیدن دخترداییاش که در حال فوت است، به روستای دوران کودکیاش برگردد؛ جاییکه سرنوشت زندگی را برایش جوری رقم زده تا اینگونه منزوی و سختگیر شود. طوبیخاتون هنگام مواجهه با مردم به یاد خاطرات تلخ کودکی میافتد و در جدالی نابرابر سعی میکند به خواستههایش برسد و حقانیت خودش را ثابت کند؛ هرچند که تاوان سختی در این راه میدهد.
الکترونیکیکاغذی
به هوای گرفتن پروانهها
84,000 تومان–251,000 تومان
چراغ راهرو فقط روشن بود. تند کلیدها را زدم و مثل جنزدهها مات راهرو شدم. چوبها شکسته شده بود. درِ تالار آینه باز بود یا ملکالموت… طوبیخاتون انگار یکآن سکته کند، دست برد سمت قلبش و آخ بلندی کشید…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.