نمایش 9 24 36

روایت ایرانی (شماره سوّم)

همه آنچه درباره متون کهن فارسی، حماسه، اسطوره و نقشش در داستان امروز باید بدانید

روایت ایرانی (شماره دوّم)

همه آنچه درباره متون کهن فارسی، حماسه، اسطوره و نقشش در داستان امروز باید بدانید

روایت ایرانی (شماره اوّل)

همه آنچه درباره متون کهن فارسی، حماسه، اسطوره و نقشش در داستان امروز باید بدانید

روایت ایرانی (پیش شماره اول)

همه آنچه درباره متون کهن فارسی، حماسه، اسطوره و نقشش در داستان امروز باید بدانید

دوران داوری

محوریت زندگی‌نامۀ فیلسوفان ایرانی است. آنچه در روزهایی که یک‌سره مشغول نوشتن این مجموعه بودم، مدّنظر داشتم، چیزی میانِ نظر و عمل بود. حتّی علاقه داشتم وزنۀ عمل در آن سنگین‌تر نیز باشد تا خوانندۀ ایرانی، ورای روحیۀ مخفی‌کارانه و محافظه‌کارانه‌ای که به آن عادت کرده، بی‌پرده با پراهمیت‌ترین متفکّرانِ معاصرِ خود آشنا شود. دوست نداشتم در پایان کار، چیزی فراهم آمده باشد که همچون زندگی‌نامۀ خودنوشت «جان استورات‌میل»، چنان پیراسته از احساسات باشد که بشود آن را همچون یک رسالۀ نطری خواند! با این پیش‌درآمد شما را به‌تدریج دعوت به خواندن کتاب زندگانی سه فیلسوف ایران می‌کنم.

پژواک‌هایی از سوی مرده

جولیا مادر ینس است؛ پسربچه‌ای که سال‌ها قبل وقتی پنج‌ساله بوده، از خانۀ پدربزرگش برای بازی بیرون رفته و دیگر باز نگشته است و هیچ‌وقت حتّی جسدش هم پیدا نشده است. جولیا با پدرش گرلاف به‌خاطر همین مسئله روابط سردی دارد؛ زیرا معتقد است او مراقب ینس نبوده است. بعد از سال‌ها یک لنگه صندل ینس با پست به دست گرلاف می‌رسد که حالا هشتادساله است و در خانۀ سالمندان به‎سر می‌برد. جولیا به اصرار پدرش به شهر ساحلی و خانۀ پدری‌اش می‌رود تا معمّای صندل را پیگیری کنند.

طلسم قلعه اسیرآباد

صبح با صدای نعره‌های آقاجان از خواب بیدار شدم. وسط یک خواب رؤیایی بودم؛ وسط یک قصر باشکوه. داشتم به‌سمت دختری قدم برمی‌داشتم. دختر شبیه ماه بود. منتظر بود بروم که بهرام هم وارد خوابم شد. بعد آقاجان فریاد کشید. دختر داشت محو می‌شد که بهرام شروع کرد به خندیدن. دختر محو شده بود. صدای فریادهای آقاجان می‌آمد. آقاجان به سرش می‌کوفت و توی حیاط مه‌گرفته می‌دوید. مهندس نبود. آقای مهندس انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین.

به هوای گرفتن پروانه‌ها

چراغ راهرو فقط روشن بود. تند کلیدها را زدم و مثل جن‌زده‌ها مات راهرو شدم. چوب‌ها شکسته شده بود. درِ تالار آینه باز بود یا ملک‌الموت… طوبی‌خاتون انگار یک‌آن سکته کند، دست برد سمت قلبش و آخ بلندی کشید…

رسانۀ اجتماعی راهبردی؛ جلد دوم

باوجوداینکه پیش‌بینی تمام تغییرات جدید رسانه که در زندگی خود خواهیم دید، غیرممکن است، این کتاب باید بتواند چشم‏‌انداز آیندۀ رسانۀ اجتماعی را روشن کند: جهانی که در آن بازاریابی و تغییر اجتماعی دیگر موضوعات ضدونقیضی نخواهند بود.

رسانۀ اجتماعی راهبردی؛ جلد اول

باوجوداینکه پیش‌بینی تمام تغییرات جدید رسانه که در زندگی خود خواهیم دید، غیرممکن است، این کتاب باید بتواند چشم‏‌انداز آیندۀ رسانۀ اجتماعی را روشن کند: جهانی که در آن بازاریابی و تغییر اجتماعی دیگر موضوعات ضدونقیضی نخواهند بود.

حماسۀ سلیمانی

حماسه سلیمانی نشان عشق و قدردانی از شهید زنده، حاج قاسم و جمهوری اسلامی ایران است.